ادامه داستان بیلی زباله جمع کن را خواندیم. این کتاب خیلی جای بحث و گفت‌وگو دارد. در جایی وقتی بیلی می‌بیند که همه همانطور به آشغال ریختن ادامه میدهند ناامید نمی‌شود و از خودش شروع می‌کند، با شرکت‌های مختلفی صحبت می‌کند تا بالاخره بتواند آشغال‌ها را با چیزهای به درد بخور معاوضه کند. از بچه‌ها پرسیدم آیا شما تو موقعیتی بودید تا حالا که همه یک کار اشتباه بکنند و شما ناامید نشید و کارخوب رو انجام بدهید و دو سه مثال خیلی خوب داشتیم. مثل این که وقتی سیزده بدر می‌ریم شهربازی و همه بازی می‌کنیم و آخرش که همه می‌رن یه جا می‌شینن، تا بریم ما به پدر و مادر کمک می‌کنیم یا اینکه ما آشعال‌های ریخته شده را جمع می‌کنیم و … در حین خواندن کتاب هم خیلی سوال و بحث و گفت‌وگو می‌شد.

پس از خواندن کتاب آن‌هایی که دوست داشتند، آمدند پای تخته و نقاشی رفتگر کشیدند.

بعد به بچه‌ها گفتم فکر کنید که الان شهردار یک منطقه با یک شهر شدید .بگید چه پیشنهادی برای تمیز شدن و زیبا شدن شهرتان دارید. خودتان را به صورت یک شهردار نقاشی کنید و ایده‌های خودتان را زیرش بنویسید.

متاسفانه شهردار کتاب خوانده شده بسیار بی‌کفایت بود و همه مشکلات را سر تنها رفتگر شهر که تد نام داشت می‌انداخت و خودش از انجام مسئولیت سر باز می‌زد. با توجه به این مطلب کتاب به بچه‌ها گفتم راحت‌ترین کار در هر موردی مقصر جلوه دادن دیگران است. اما این که من به عنوان مسئول یک جایی چکار می‌تونم بکنم و چه ایده‌هایی می‌تونم داشته باشم.

پیشنهادها این بود که ۱_سطل آشغالهای بیشتری در سطح شهر بگذاریم ۲_از همکاری همه مردم استفاده کنیم۳_رفتگرهای بیشتری استخدام کنیم و حقوق بیشتری به آن ها بدهیم. و اما۴ _که به نطرم خیلی جالب بود این بود که قبل از هر کاری به مردم آموزش بدهیم که آشعال‌های تر و خشک و کاغذ چه هستند و چگونه جدا کنیم و کجا و به چه کسانی بدهیم. برای من این ایده از طرف یه بچه که قبل از هر کاری فرهنگ‌سازی بشود و آموزش داده شود خیلی جالب بود

مربی:  لیلا پورکریمی