, , ,

دل‌های کوچکی که با زلزله‌های پیاپی می‌لرزند

چند روز پیش بچه‌های عضو کتابخانه ثلاث‌باباجانی نقاشی‌های هنرمندانه‌شان را به کتابخانه آوردند. روی دیوار کانکس، نقاشی‌ها را نصب کردیم. شد یک نمایشگاه کوچک نقاشی.

امروز صبح، زلزله دل کوچک و بزرگ را لرزاند.

نزدیک ظهر، بچه‌ها تک‌تک و گروه‌گروه می‌آمدند کتابخانه؛ کتابخانه‌ای که حالا مامن‌شان شده. به نقاشی‌های روی دیوار کانکس خیره می‌شدند.
ترس داشتند، نگران بودند، حال‌شان خوب نبود.

شنیدم یکی زیر لب گفت: وقتی این نقاشی رو کشیدم، هنوز خونه‌مون سالم بود.
آن یکی گفت: مامانم پاش نشکسته بود…

پی‌نوشت: این چند جمله را امروز کتابدار کتابخانه «با من بخوان» در ثلاث باباجانی برایمان فرستاد.
هیچ‌وقت کرمانشاه را فراموش نکرده‌ایم، چه پیش از زلزله و چه در روزهای تلخ و دردناک پس از زلزله‌های پی‌درپی.
اما این روزها بیشتر در کنار بچه‌های کرمانشاه خواهیم بود. بیشتر از همیشه… با کتاب‌ها دل‌شان را آرام می‌کنیم و لبخند بر لب‌شان می‌آوریم تا سختی‌ها را تاب آورند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *