فعالیت قبل از بلندخوانی:

در ابتدایی که بچه‌ها از صبحانه برگشتند، راجع به اجرای ریتمیک کتاب «رفتم به باغی» توسط خانم مژگان آقایی با من صحبت کردند. خیلی دوست داشتند و می‌خواستند که باهم اجرایش کنیم. بچه‌ها مثل خانم آقایی روی میز زدند و تک‌تک و بعد باهم متل را اجرا کردیم.

بعدازآن برای ارزیابی اینکه بچه‌ها مطالب جلسه گذشته را به یاد دارند یا خیر، یک بازی ترتیب داده شد. به این شکل که به هر کودک به‌صورت تصادفی عددی اختصاص داده و سپس وقتی عددی را می‌گفتم، او رنگی را که گفته می‌شد، با ترکیب دو تلق رنگی می‌ساخت. بچه‌های بزرگ‌تر (چهارم و پنجم) رنگ‌های ترکیبی و اصلی را به یاد داشتند. در فعالیت پیش از بلندخوانی هنوز کودکان ۴-۵ ساله به مرکز دایان نیامده بودند.

بعدازاین بازی، دوباره کتاب «روباره قرمز سلام» به بچه‌ها نشان داده شد و بچه‌ها داستان را که دیدن رنگ‌های مکمل بود، تعریف کردند. لازم به توضیح است که من خیلی روی کلمه مکمل اصرار نکرده‌ام و فعلاً تأکید روی رنگ‌های اصلی و ترکیبی بوده است. در فعالیت‌های آتی بیشتر روی آن مانور داده می‌شود.

پس‌ازآن کتابی که در آن جلسه قرار بود خوانده شود، معرفی شد: کتاب «آبی کوچولو زرد کوچولو» در مورد نام کتاب، نویسنده و تصویرگر کتاب که هردو آقای «لئو لیونی» است، با بچه‌ها گفتگو شد و سپس کتاب بلندخوانی شد.

فعالیت حین بلندخوانی:

– بابا و مامان آبی (زرد) کوچولو کدم‌اند؟

بچه‌ها در جواب این سؤال، هرکدام به مورد متفاوتی اشاره کردند. بعضی از آن‌ها لکه‌ی رنگی بلندتر را بابا و لکه‌ی رنگی گرد و کوتاه‌تر را مادر دانستند و بعضی برعکس. بچه‌ها راجع به این‌که «نه این مامان نیست این بابا است» شروع به بحث کردند که من این موضوع را مطرح کردم که برای بعضی این مامان است و برای یکی دیگر این. هرکسی نظرش ممکن است فرق کند و هرکدام از شما درست می‌گویید و حرف‌هایتان غلط نیست. برای محمدرضا مامان آبی این است و برای زینب دیگری.

-زرد کوچولو و آبی کوچولو الآن کجا هستند؟ (توی مدرسه، توی پارک، …)

فعالیت بعد از بلندخوانی:

پرسش‌های بعد از بلندخوانی:

– از بچه‌ها پرسیده شد که دوست (ها) ی صمیمی دارند یا خیر؟ می‌خواهند اسم او را بگویند؟

– چه چیزی از او باعث شده است که با او دوست شوند؟ چه چیزی را در او دوست دارند که باعث این دوستی شده است؟

– آیا تابه‌حال کسی باعث تغییر شما شده است؟ (محمدرضا در جواب به این سؤال گفت «بله بابایم.» و بقیه بچه‌ها هم یکی دو نفرشان بابا و دوستشان را گفتند. برای اینکه سؤال را متوجه شوند، کمی راجع به این‌که تغییر کردن یعنی چه و چه تغییراتی کردند، صحبت کردیم.)

– آیا وقتی آبی کوچولو و زرد کوچولو به رنگ سبز درآمدند، دیگر خودشان نبودند؟

– آیا وقتی شما در کنار دوستتان باحال تر، یا مهربان‌تر یا … (از جواب‌های خود بچه‌ها) می‌شوید، دیگر خودتان نیستید؟

پس‌ازاینکه کتاب‌خوانده شد، بچه‌ها در میزهایی که با کمک‌مربیان و مسئولین عزیز دایان چیده شده بود و با استفاده از آبرنگ، دایره‌ی رنگ را کشیدند و به‌جای استفاده از رنگ‌های موجود در آبرنگ، سعی شد که رنگ‌های تکمیلی را بسازند. البته بعضی از بچه‌ها از رنگ‌های ترکیبی آماده در آبرنگ استفاده کردند که با سؤال در مورد این‌که مثلاً رنگ نارنجی را کجا باید بگذاری؟ یا این‌که «رنگ نارنجی ترکیب زرد با چه رنگی بود» و سؤالاتی ازاین‌دست، در مورد جای رنگ‌ها صحبت شد.

مربی: مریم آقایی

محل اجرا: مرکز توانمندسازی دایان، محله قلعه مرغی، تهران

بیشتر بخوانید: