بلندخوانی کتاب آب‌نبات‌چوبی قرمز بزرگ

امروز هوا خیلی سرد بود کوله کتابم را برداشتم و بین چادرها در بین گل‌ولای قدم می‌زدم. چادری توجه من را به خودش جلب کرد سه دختربچه زیبا و نازنین در این سرما مشغول عروسک بازی بودند جلو رفتم و پرسیدم سردتان نیست؟ گفتند: نه خانه‌ی ما گرم است و من را دعوت کردند به خانه‌ی گرمشان که بامحبت کودکانه خودشان گرمش کرده بودند و من هم حین پذیرایی کودکانه‌شان برای آن‌ها کتاب آب‌نبات‌چوبی قرمز بزرگ را بلندخوانی کردم.

یکی از بچه‌ها از خواهر کوچک‌ترش که تازه به دنیا آمده صحبت کرد و آن‌یکی از اینکه خودش کوچک‌ترین عضو خانواده است صحبت کرد و اما آیدا دخترکی زیبا که ترجیح می‌داد از دور به بلندخوانی من گوش بده.

مربی: شکوفه امیریان

بیشتر بخوانید: