امروز با ۱۳ نفر از کودکان ۳ تا ۷ سال آموزش دو تا از دست‌ورزی‌ها را شروع کردیم.

فعالیت قبل از بلندخوانی:

ابتدا انداختن توپ در ظرف که برای افزایش قدرت انگشت‌ کودکان مؤثر است. ما با توجه به امکاناتی که داشتیم به‌جای توپ از سر بطری استفاده کردیم و بچه‌ها با دقت سر بطری‌ها را داخل ظرف می‌گذاشتند.

همچنین دست‌ورزی دوم بازی با شانه بود؛ که با استفاده از یک توپ بزرگ به کودکان آموزش دادیم و به آن‌ها توضیح دادیم که این کار را در خانه تمرین کنند زیرابه قوی کردن شانه و بزرگ‌تر شدن ماهیچه‌شان کمک می‌کند. امیرعباس گفت: من توپ بزرگ دارم می‌روم خانه خیلی تمرین کنم که شانه‌ام قوی بشود.

فعالیت حین بلندخوانی:

بعد شروع به بلندخوانی کردیم. ابتدا داستان دیروز را باهم مرور کردیم، همه عمو کوکو را می‌شناختند. علی گفت: خاله تو خانه‌ی ما شاه‌توت و بامیه است مادرم هم کشاورز است.

بعد داستان مرمرخانم را باهم بلندخوانی کردیم در حین درس از بچه‌ها پرسیدم چه کسی می‌داند خیاط کیست؟ امیرعباس گفت: مادرم خیاطِ و لباس می‌دوزد. هشام گفت: زن عموم خیاط است.

در مورد بقیه داستان هم باهم صحبت کردیم. مرمرخانم خیلی زرنگِ به شوهرش کمک می‌کند شما هم کمک می‌کنید به مادرهایتان؟ فاطمه گفت: من همیشه خودم ظرف غذایم را می‌شورم.

فعالیت بعد از بلندخوانی:

در آخر با بچه‌ها درباره‌ی درست کردن ماست و پنیر از شیر صحبت کردیم و ماسک مرمرخانم را برای بچه‌ها درست کردیم.

مربیان: منا، سعاد، سمیره، رقیه

محل اجرا: منزل شخصی استان خوزستان، شهرستان، شوشتربخش شعیبیه شهرگوریه

فعالیت امروزمان را با آموزش تنفس بادکنکی با ۱۱ نفر از بچه‌های  ۳ تا ۷ سال شروع کردیم.

فعالیت قبل از بلندخوانی:

از بچه‌ها خواستیم صاف بنشینند و پاهایشان را روی‌هم بیندازند، دست‌هایشان را روی شکمشان گذاشته، چشم‌هایشان را ببندند و بگویند با ورود هوا چه احساسی دارند؟ گفتند شکممان بزرگ می‌شود. با خروج هوا چطور؟ گفتند: کوچک می‌شود.

بعد از بچه‌ها خواستیم بایستند و باهم نرمش پنگوئنی را انجام دادیم و برای هماهنگی دست و چشم و کنترل حرکات دست و تمرکز، به  آن‌ها سکه‌های بزرگ و کوچک دادیم. سکه‌ها را به یک خط راست بچینند. بچه‌ها با دقت و تمرکز انجام می‌دادند ولی به‌کندی البته بعد از چند بار که انجام دادند کمی برایشان راحت‌تر شد.

وقتی همه سکه‌ها را برگرداندند از آن‌ها خواستیم با دست دیگرشان این کار را تکرار کنند و در آخر بعد از چندین بار تکرار و تسلط توانستند با دودست خود سکه‌ها را برگردانند.

فعالیت حین بلندخوانی:

بعد از اتمام فعالیت از بچه‌ها خواستم هرکسی که دوست دارد برایش داستان بخوانیم بیاید و بنشیند.  بچه‌ها یکی‌یکی کنار من نشستند، تصویر سیاهک را نشان بچه‌ها دادم پرسیدم این چیست؟ همه بچه‌ها گفتند کلاغ، کی کلاغ دیده؟ معصومه و فاطمه گفتند ما تو مزرعه بابامون دیدیم. یاسمن و رضا هم گفتند ما وقتی رفتیم مشهد تو باغ‌وحش مشهد دیدیم. امیر که به حرف‌های بچه‌ها گوش می‌داد گفت: خانم من فقط صدایش را شنیدم که قارقار می‌کرد اما تابه‌حال ندیدمش. تصویر کلاغ را به امیر نشان دادم گفتم کلاغ این شکلی است. امیر بعد از کمی فکر کردن گفت خانم کلاغ مثل کبوترِ ولی رنگش فرق می‌کند! گفتم: نه کلاغ از کبوتر کمی بزرگ‌تر است، بال‌ها و منقار بزرگ‌تری هم دارد.

شروع به  ادامه داستان کردم و در حین داستان خواندن از بچه‌ها سؤالاتی می‌پرسیدم مثل اعضای بدن سیاهک و… بچه‌ها همگی باهم جواب می‌دادند.

فعالیت بعد از بلندخوانی:

در آخر دست‌ورزی را با چند تن از بچه‌ها که توانایی نوشتن را نداشتند و به‌سختی مداد را در دست می‌گرفتند کارکردیم خط‌های اول را به‌سختی می‌کشیدند و زود دستشان خسته می‌شد بعد استراحتی کوتاه دوباره خط‌های بعدی را می‌کشیدند به بچه‌ها گفتیم بهتر است به‌جای بازی با گوشی و تبلت، خمیربازی کنند هم سرگرمی خوبی است هم‌چشم‌هایشان ضعیف نمی‌شود هم‌دست‌هایشان زود خسته نمی‌شود.

مربیان: منا، سعاد، سمیره دلفیه

محل اجرا: خانه، استان خوزستان، شهرستان، شوشتر، بخش شعیبیه، شهرگوریه

دیروز باوجود گرم بودن هوا بچه‌ها خیلی زود سر کلاس حاضر شدند و مشتاق بودند تا کلاس شروع بشود.

در ابتدا با بچه‌ها دست ورزی را کارکردیم، سپس داستان میمول جان را برای آن‌ها خواندیم. از بچه‌ها سؤال کردیم چرا میمول جان کفش نمی‌پوشد؟ گفتند: چون میمول جان حیوان است و حیوانات کفش نمی‌پوشند.

وقتی دیدیم بچه‌ها انرژی لازم برای الفباورزی رادارند، تصمیم گرفتیم الفباورزی را نیز شروع کنیم. در ابتدا کاکا کلاغه را در دست گرفتیم و بچه‌ها همراه با کاکا کلاغه قارقار می‌کردند. بچه‌ها که ساکت شدند گفتیم: بچه‌ها کاکا کلاغه برایمان خبر آورده می‌خواهد حرف آ را یادمان بدهد.

بچه‌ها خوشحال شدند و در مورد واک آ باهم حرف زدیم از آن‌ها خواستیم هر کلمه‌ای که حرف آ دارد را بگویند. علی گفت: آ مثل آب، جواد گفت: آسمان، فاطمه گفت: گاو همه خندیدند و گفتند نه اشتباهِ گاو که حرف آ ندارد و ما برای آن‌ها توضیح دادیم که حرف آ می‌تواند وسط کلمه بیاید و صدای آ بدهد. شعر مربوط به حرف آ را خواندیم و از بچه‌ها خواستیم که آن را حفظ کنند و از آن‌ها خواستیم نام اشیاء و حیواناتی که با آ شروع می‌شود را برای ما بگویند. وقتی همه یاد گرفتند با کمک بچه‌ها عنکبوت مربوط به حروف الفبا را درست کردیم و حرف آ را به آن چسباندیم.

مربیان: سعاد، سمیرا و مونا دلفیه

محل اجرا: شهر گوریه، بخش شعیبیه، شهرستان شوشتر، خوزستان

بیشتر بخوانید: