امروز برای بچه‌ها کتاب ماجراهای لودی را بلندخوانی کردم  وقتی از بچه‌ها پرسیدم که خرس لودی  کجاست؟ مهرداد سریع جواب داد خرس توی کتاب است. وقتی گفتم که به نظرتون خرس توی کمد لباس رفته همه گفتند: بله اما مهرداد بازهم گفت: نه آن‌جا نیست و به هر قسمتی که می‌رسیدیم بچه‌ها می‌گفتند دیگه همین‌جاست ولی باز هم مهرداد می‌گفت: نه نیست.

وقتی به تصویر تخت رسیدیم درسا چون با دقت نگاه می‌کرد پای زیر تخت رو دید و گفت دیگه ایندفعه خرس زیر تخته بچه‌ها وقتی شنیدند خوشحال شدند و همه آمدند نزدیک تا تصویر را بهتر ببینند و متوجه پای زیر تخت بشوند و گفتند آره حتما خرس همان جاست اما باز هم نبود. مهین گفت حتما دزد او را برده و سرشو جدا کرده، یکی از بچه‌ها گفت: نه خرس شاید توی خانه باشد و خرس زیر لحاف لودی بود و پیدا شد.

بعد از یک استراحت کوتاه بچه‌ها برای نقاشی آماده شدند از آن‌ها خواستم هرچه که در اطرافشان دیدند را نقاشی کنند درسا یک مرغ کشید و آوای آن را تکرار کرد. مهرداد گفت: من خرس لودی را می‌کشم. حفصه گل کشید و گفت من گل‌ها را خیلی دوست دارم. در حین نقاشی کشیدن طاها چند مداد رنگی را در دست می‌گرفت و بچه‌ها با او در مورد اینکه ما باید فقط از رنگی که لازم داریم استفاده کنیم تا همه بتوانیم از رنگ‌ها استفاده کنیم صحبت کردند.

مربی: خانم مهناز ریگی

محل اجرا: مهدکودک کوشا، شیرآباد، زاهدان

بیشتر بخوانید: