یلدا تو را دوست دارم. به اندازه تمام ستاره‌هایی که در چشم‌هایت می‌درخشند.
تو را دوست دارم مانند شوقی که در چشم‌های کودکانه و شاد کودکان این دیار دیدم .

تو را گرامی خواهم داشت ای شبی که در آن انار محبت درونم را دانه کرده و سرخی عشق و عاطفه نثار کاسه‌های لبریز از شوق در دست کودکان این دیار گذاشتم .

شبی که داغی نگاه‌هایم به نگاه‌های زیبای کودکان گره خورده و اوج گرفت و شادی کودکان این دیار تا یلدا طولانی شد .
یلدا نوید امیدی دوباره بود.
امیدی که در آن شب هر چقدر هم طولانی ولی باز سپیده روزی روشن‌تر از قبل را به دنبال خواهد داشت .
یلدا یعنی ارج نهادن به تمام بودن‌ها اگر چه کم هم باشد .
یعنی اگر قرار بر بودن کنار هم باشد برای هر دقیقه‌ی آن باید جشن گرفت، باید شاد بود،
باید گرامی داشت اگر چه یک دقیقه نیز باشد .

ما جشن یلدا را با کودکان ثلاث شریک بودیم .
تمام ظرفیت کتابخانه پر شده بود از بچه های رنگارنگ که مانند ستاره‌های آسمان در شب تاریک می‌درخشیدند .
لبخندهایی که رد و بدل می‌شد. و مادرانی که با فرزندان خود مهمان یلدای ما بودند .
کاسه‌های داغی که پر از محبت مادرانی بود که هنر کوردی خود را حفظ کرده و برای کودکان آش پخته بودند .
بیشتر از ۲۵۰ نفر مهمان یلدای ما بود .
و یا شاید میزبان شادی‌های ما.
ملت کورد در شب چله نیز رسم و رسوم خود را حفظ کرده با فرهنگ و اصالت و پوشش کوردی بچه‌های ما در کنار هم که گویی همه از یک خانواده بودند جشن و پایکوبی کردند و خاطره‌های شیرینی برای خود و من و کتابخانه خلق کردند .
در مورد یلدا و رسم آن با بچه‌ها صحبت کردیم.
چند سرود زیبا توسط کودکان به زبان شیرین کوردی همخوانی شد. یک جلسه بلندخوانی نیز داشتیم .
پذیرایی از بچه‌ها به طرز شایانی انجام شد .
یک عالم چهره‌ی شیرین و صورت خندان و خاطره خوب در یلدای امسال برای خود و کتابخانه خلق کردیم.
از تمام کسانی که دغدغه شادی کودکان این دیار را دارند تشکر می‌کنم و دستشان را به گرمی می‌فشارم .

به امید خلق روزها و شب‌های زیبا و شاد برای تمام کودکان سر روی زمین

بیشتر بخوانید: