امشب مهمان داشتیم بچه‌ها را دیدم که سروصدا می‌کنند به آن‌ها گفتم دوست دارید برای شما کتاب داستان بخوانم همه گفتند: بله.

کتاب داستان پسته و هفت برادر را از داخل ماشین آوردم.

قبل از خواندن، کتاب را معرفی کردم به این صورت که از بچه‌ها پرسیدم شما شناسنامه دارید؟ توی شناسنامه چه چیزهایی نوشته‌شده است؟ آن‌هایی که بزرگ‌تر بودند گفتند:بله، توی شناسنامه اسم، فامیل و اسم پدر نوشته‌شده است.

بعد به بچه‌ها گفتم: کتاب هم شناسنامه دارد اسم کتاب، کسی که کتاب را نوشته و همچنین اسم کسی که توی کتاب نقاشی کرده است.

بعد از معرفی کتاب از بچه‌ها پرسیدم شما برادر و خواهر دارید؟ کدام را بیشتر دوست دارید؟ جواب‌های مختلفی از بچه‌ها شنیدم یکی از بچه‌ها گفت: من تنها هستم یعنی برادر و خواهر ندارم  بیشترشان می‌گفتند خواهر را بیشتر دوست داریم. بعدازاین شروع کردم به بلندخوانی.

بچه‌ها باذوق و شوق زیادی گوش می‌کردند. نکته جالب این بود که پدر و مادر بچه‌ها از این کار من خیلی هیجان‌زده شدند و از من خواستند که تعدادی کتاب به امانت به آن‌ها بدهم. من قبول کردم .

البته قبل از تحویل کتاب روش درست بلندخوانی را برایشان توضیح دادم که خیلی استقبال کردند.

مربی: آقای سارانی

محل اجرا: هیرمند، زابل، سیستان و بلوچستان