فعالیت قبل از بلندخوانی:

جلد کتاب را نشان دادم. نام نویسنده و تصویرگر و مترجم را باهم خواندیم.

سؤالاتی مانند، چه آرزویی دارید که هنوز برآورده نشده؟ از آن‌ها پرسیدم. بچه‌ها گفتند: زیارت امام رضا، رفتن به افغانستان، داشتن موبایل، دکتر شدن و….

برای اینکه آرزوهایتان برآورده بشود چه می‌کنید؟ گفتند: دعا می‌کنم تا یک روز به زیارت بروم، برای دکتر شدن باید تلاش کنم و زحمت بکشم و …

تا حالا شده آرزوی کسی را برآورده کنید؟ چه کسی بوده و برایش چه‌کار کردید؟ چه احساس داشته و چه احساسی  خودتان داشتید؟

یکی گفت: پسرخاله‌ام انگشتر عقیق می‌خواست و هر وقت از دست پدرش برمی‌داشت، بابایش کلی دعوایش می‌کرد و من با پول خودم که کارکرده بودم برایش خریدم. خیلی خوشحال شده بوده و ذوق کرده بوده و من هم از خوشحال او خوشحال  شدم.

یکی گفت یکی از بچه‌های پیش‌دبستانی همیشه سر کلاس گریه می‌کرد و دوست نداشت. من او را بردم خانه‌مان و با او بازی کردم و بعد علاقه‌مند شد.

تابه‌حال شده کسی را مسخره کنید؟ چه مواردی؟ چرا؟ بعدش جه احساسی داشتید. اگر کسی شما رو مسخره کند چه احساسی دارید؟ و….

فعالیت حین بلندخوانی:

مادربزرگ در مقابل خواسته‌ی نوه‌اش چه چیزی جواب می‌دهد.

شما با جوابش موافقید؟ می‌گوید الآن لازم نداری و ما هم با این حرف موافقیم، عکس روی کفش پسربچه چیست که خوشش نمی‌آید؟ چرا خوشش نمی‌آید؟ تو این عکس فکر می‌کنید بچه‌ها با جرمی چه‌کار می‌کنند؟ تو این صفحه مادربزرگ و جرمی چه دیدند که ناراحت و متعجب شدند؟ در این صفحه حدس می‌زنید، چه اتفاقی افتاده است؟ جرمی چرا همیشه با خودش می‌گوید (من این کار را نمی‌کنم).

آیا آنتونیو فهمید، چه کسی کفش‌ها را به او داده؟ از کجا فهمید؟

فعالیت بعد از بلندخوانی:

بچه‌ها کاردستی کفش درست کردند. هر کس با ایده‌‌ای کتاب ولی باسلیقه‌ی خودش و بعد به هرکدام چند کاغذ کوچک که منگنه کرده بودم دادم و گفتم ‌که رویدادهای داستان را به ترتیبی که بود و در حافظه‌دارند نقاشی کنند.

مربی: لیلا پورکریمی

محل اجرا: موسسه توانمندسازی مهروماه، فرحزاد، تهران

بیشتر بخوانید: