فعالیت قبل از بلندخوانی:

با معرفی عنوان کتاب از بچه‌ها خواستم باهم حروف الفبای فارسی را بیان کنند.

در همین بین قبل از خواندن کتاب دو تن از بچه‌ها باهم بر سر اینکه کجا بنشینند نزاع داشتند و جملاتی به هم نسبت دادند که دیگری را آزار داد.

پس از آرام کردن آن‌ها و نشان دادن راه‌حل، سوالاتی مطرح کردم، به این صورت:

زمانی که از کسی کلمات آزاردهنده می‌شنویم چه احساسی به ما دست می‌دهد؟

هر یک از بچه‌ها پاسخی دادند بدین شرح: غمگین می‌شویم، ناراحت می‌شویم، عصبانی می‌شویم، قهر می‌کنیم و… و سپس پرسیدم زمانی که کلماتی خوشایند از دیگران می‌شنویم چه حسی به ما دست می‌دهد؟

پاسخ بچه‌ها این‌گونه بود: حس خوشحالی و رضایت

یکی از بچه‌ها که تنها ۸ سال داشت با صدای بلند گفت، ماقبل از حرف زدن باید فکر کنیم در ادامه حرف او بقیه گفتند که نباید هر جمله‌ای را در هرجایی به کار ببریم.

فعالیت حین بلندخوانی:

بلندخوانی کتاب را آغاز کردم پس از بچه‌ها خواستم که چند کلمه  آزاردهنده و خوشایند را دوبه‌دو به هم بگویند و طرف مقابل احساسش را باحالت چهره نشان دهد. سپس با بچه‌ها با درهم کردن حروف، کلمه‌های بلند، کوتاه، خوشایند، آزاردهنده، خنده‌دار و غم‌انگیز ساختیم و بچه‌ها احساس خود را برابر این واژه‌ها بیان کردند.

فعالیت بعد از بلندخوانی:

پس از پایان داستان به‌وسیله کاغذ و رنگ با بچه‌ها صورتک‌هایی ناراحت و خوشحال درست کردیم، سپس تعدادی جمله آزاردهنده و تعدادی جمله خوشایند روی برگه نوشتم.

یکی از بچه‌ها جملات را یکی‌یکی بیان می‌کرد بقیه بچه‌ها با شنیدن جمله آزاردهنده صورتک ناراحت و با شنیدن جمله خوشایند صورتک خوشحال را بالا می‌گرفتند، هم‌زمان با شنیدن جمله ناخوشایند قلب کاغذی که در دست داشتم مچاله می‌کردم تا اینکه تمام قلب مچاله شد و سپس با شنیدن جملات خوشایند برای عذرخواهی قسمتی از قلب مچاله را صاف کردم بااینکه قلب را دوباره صاف‌کرده بودم اما بازهم مانند شکل اولش نشد، با این روش بچه‌ها متوجه شدند پس از بیان جملات ناخوشایند به دیگران حتی اگر پشیمان شده و عذرخواهی کنند و او بپذیرد دیگر مانند قبل حس خوبی نخواهد داشت.

پس از پایان انجام این فعالیت به کمک بچه‌ها روی مقوا یک آدمک بزرگ کشیدیم و اطراف آن را قیچی کردیم و سپس روی دیوار چسباندیم. داستان این آدمک را این‌گونه بیان کردم، فکر کنید این آدمک دانش‌آموزی تازه‌وارد است که به مدرسه شما آمده است، شما نمی‌توانید او را در جمع خود بپذیرید پس جملاتی ناخوشایند به او نسبت می‌دهید.

بچه‌ها پس‌ازاینکه متوجه داستان شدند هرکدام جمله‌ای  ناپسند به دانش‌آموز تازه‌وارد نسبت دادند بابیان هر جمله آزاردهنده قسمتی از بدن آدمک کاغذی را پاره کردم تا اینکه تمام بدنش تکه‌تکه شد، سپس از بچه‌ها خواستم برای ابراز پشیمانی خود جمله‌ای به او بگویند، بابیان هر جمله عذرخواهی بچه‌ها قسمتی از بدن او را به هم چسباندند تا اینکه تمام اعضای بدنش به هم چسبانده شد، سپس به بچه‌ها گفتم، حالا خوب تماشا کنید، آیا مانند شکل اولش شده است؟؟؟

در اینجا بود که بچه‌ها فهمیدند که کلمات باقدرت جادویی که دارند چگونه می‌توانند باعث شادی و آرامش و درعین‌حال باعث ناراحتی و اندوه دیگران شوند.

مربی: محبوبه اخلاصی

محل اجرا: کتابخانه کودک محور سپهر، قنات نو، جیرفت

بیشتر بخوانید: