کتاب: معدن زغال سنگ کجاست؟

مکان: کرمانشاه، جوانرود، زلان
مربیان: نسرین صدیقی، آمینه امیری
تاریخ: ۱۴۰۱/۴/۱۱

امروز هم مثل همیشه کتابخانه پذیرای تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان بود. به مناسبت روز ملی صنعت و معدن کتاب «معدن زغال سنگ کجاست؟» را برای بلند خوانی انتخاب کردیم. متاسفانه در منطقه‌ی ما معادن وجود ندارند و شناخت کودکان از معادن کم است. بحث را با زغال‌سنگ شروع کردیم. شهاب، ماردین و آلا خیلی خوب در مورد سوخت‌های فسیلی و انرژی‌های تجدیدناپذیر گفتند و اشاره‌هایی هم به انرژی‌های نو داشتند. ماردین از کاربرد زغال‌سنگ در صنعت فولاد‌سازی صحبت کرد. شناخت بقیه‌ی بچه‌ها خیلی کم بود. از بچه‌ها در مورد معدن پرسیدیم و این‌که به نظر اونا معدن چگونه جایی است؟

اکثراً اشاره داشتند که معدن جایی در دل کوه یا زیر زمین است، شروع به بلندخوانی کردیم و با خواندن هر صفحه بچه‌ها با شرایط و محیط معدن آشنا می‌شدند. در مورد وسایل کار در معادن با هم صحبت کردیم . پس از بلندخوانی وقتی به صورت بچه‌ها نگاه کردیم. ناراحتی را می‌شد از صورت‌شان دید از احساس شان نسبت به این کار پرسیدیم. هر کدام به گونه‌ای آن را توصیف ‌کردند و می‌گفتند که کار در معادن خیلی سخت است و اصلاً دوست ندارند یک روزی در معدن کار کنند. ماردین از سختی هر کاری ‌گفت و این‌که باید قدردان پدران‌مان باشیم. شهاب گفت چقدر سخت است که هم کار کنی هم به‌سختی نفس بکشی.

آیلین ‌گفت خیلی بد است جایی کار کنی که حتی نتوانی خوب ببینی و همیشه باید چراغ قوه داشته باشی. هایا گفت کاش دختر نمی‌رفت پیش پدرش چون خودش آزادانه در طبیعت راه رفته و این همه زیبایی را دیده است و حالا که رفته پیش بابااکبر با دیدن معدن و این‌که چه‌جور جایی‌ است بیش‌تر ناراحت می‌شود. ژیکال ‌گفت ولی بابا اکبر مجبوره بره چون باید کار کند.