از کودکان پرسیدیم: به نظرتان امروز سی‌بی‌لک با چه کسی آشنا می‌شود؟ هر یک از کودکان اسم‌هایی گفتند: سگ… فیل… سپس با دیدن عکس گفتند: «او اوستا است، او با چوب، اره، میخ و… کار می‌کند. در ادامه‌ی کار به آن‌ها گفتیم نام کسی که با این ابزارها کار می‌کند نجار است. بعد هم در کلاس به دنبال وسایلی گشتیم که نجار آن‌ها را درست کرده بود مانند میز، در، کتابخانه و… سپس کودکان از تجربه‌های شخصی خود گفتند، یکی از آن‌ها گفت: کمد ما خراب شده بود و پدرم برای تعمیر آن با یک نجار صحبت کرد. در ادامه کودکان با داستانک پنجم آواورزی و کار خیاطی آشنا شدند، با دیدن تصاویر کتاب چیزی که بیشتر توجه کودکان را به خود جلب کرد لیوان چایی بود که خیاط کنار دستش روی میز گذاشته بود. کودکان گفتند: خطرناک است، ممکن است لیوانش بیفتد، چای داغ روی پایش بریزد و او را بسوزاند. کودکان از پیش هم با خیاطی آشنایی مختصری داشتند چرا که هم بعضی از مادران خیاط‌های موسسه هستند و هم بعضی دیگر از مادران،در خانه دوخت و دوزهای معمولی انجام می‌دهند. بعد از آن بچه‌ها راجع به خیاطی و خاطره‌هایی که داشتند صحبت کردند:

مصطفی گفت: «صدای چرخ خیاطی ما با چرخ خیاطی عمو خیاط فرق می‌کند. صدای چرخ خیاطی خودشان را به همراه کارهایی که مادرش به هنگام آماده کردن چرخ انجام می‌دهد تکرارکرد. اول سیم را به برق می‌زند،سوزن را نخ می‌کند، با پا پدال آن را فشار می‌دهد و..‌.

زینب کوچولو هم گفت: عمو خیاط باید با توجه به رنگ پارچه از نخ مناسب استفاده کند ولی از رنگ مخالف استفاده کرده و این کار اصلا مورد پسند زینب نبود. او اخم کرد و نارضایتی خود را از این کار عمو خیاط ابراز کرد.  پس از خواندن داستان برای فعالیت دست‌ورزی کودکان مقداری پارچه در ابعاد کوچک آماده کردیم. به آن‌ها سوزن‌های پلاستیکی دادیم و در چند گروه ۲ نفره دوختن را به آن‌ها آموزش دادیم. از مادران هم خواستیم تا در خانه دوختن را با کودکان تمرین کنند. چند روز که گذشت مادر زینب گفت: « زینب یک ساق شلواری داشت که پاره شده بود و تصمیم داشتم آن را دور بیندازم. ولی زینب خودش آن را دوخته و گفته دوست دارد دوباره آن را بپوشد.»

مربیان: فریده جوزی و طاهره مهربان

محل اجرا: پیش‌دبستانی آوای ماندگار، مولوی، تهران

بیشتر بخوانید: