در آغاز پس از قدردانی از حضور مادران، کمی درباره‌ی هفته‌ی بلندخوانی و اهمیت کتابخوانی برای کودکان سخن گفتم. سپس کتاب «دریا قرمز نیست» را معرفی و شروع به بلندخوانی آن کردم. هنگام بلندخوانی، کودکان طبق روال همیشگی اظهارنظر می‌کردند و سوال می‌پرسیدند یا به پرسش‌های من پاسخ می‌دادند. اما مادران ساکت بودند. به تدریج توجه مادران هم به داستان کتاب جلب شد، به‌ویژه زمانی که داستان به آن‌جا رسید که اطرافیانِ مدادشمعی (شخصیت اصلی داستان)، درباره‌ی او صحبت می‌کردند.

پس از پایان بلندخوانی نظر مادران را جویا شدم. یکی از مادرها گفت: «ما باید خود و توانایی‌های‌مان را بشناسیم.» دیگری گفت: «انتظار بی‌جا از فرزندمان نداشته باشیم و قضاوت‌اش نکنیم».

سپس از ایشان درباره‌ی ترس از قضاوت شدن و انجام ندادن کارهای دلخواه به خاطر نظر دیگران، پرسیدم و در پایان خواستم بدون هیچ ترسی از قضاوت‌شدن، هر چیزی که حال‌شان را خوب می‌کند نقاشی یا با کاغذرنگی به شکل کلاژ درست کنند. جالب این‌ بود که مادران با دقت و علاقه‌ شروع به کار کردند و از چهره‌شان پیدا بود که حتی بیش از کودکان از این کار لذت می‌برند.

هنگام خداحافظی یکی از مادران نزد من آمد و پس از تشکر گفت که سواد ندارد اما دوست‌دارد که این کتاب را امشب امانت ببرد تا دختر بزرگ‌اش دوباره آن ‌را برای‌اش بخواند.

مربی: فیروزه ململی

محل اجرا: کانون نوید زندگی کوشا، تهران

بیشتر بخوانید: