امروز کتاب من نمی‌خواهم قورباغه باشم را برای بچه‌ها شروع کردم به خواندن وقتی اسم کتاب را گفتم طارق گفت: من می‌خواهم قورباغه باشم چون سبز و قشنگ است ولی بقیه گفتند: ما دوست‌ نداریم در اول داستان قورباغه می‌گوید من دوست دارم گربه باشم که همه بچه‌ها گفتند: نمی‌شود من پرسیدم چرا؟ جواب دادند چون گربه سبیل دارد وقتی هم که خرگوش را دیدند، عمر گفت: من یک خرگوش بزرگ و چاق  داشتم که کشتمش و خوک را که دیدند باز عمر گفت: ما در خانمان خوک داریم.

همه بچه‌ها با تعجب به او نگاه کردند که خندید و گفت ببخشید گاو داریم و درسا گفت قورباغه نمی‌تواند جغد بشود چون جغد پر دارد.

در صفحه‌ای تصویر دو پای یک حیوان بود که هرکدام از بچه‌ها حدس می‌زدند که چه حیوانی است یکی گفت بز و دیگری گفت: فکر کنم روباه باشد که در آخر فرشته گفت: پای گرگ است که خیلی خطرناک و وحشتناک است.

مربی: مهناز ریگی

محل اجرا: مهد کوشا، شیرآباد، زاهدان

بیشتر بخوانید: