چهارشنبه‌ها، روز دوره آموزش‌ می‌باشد اما به دلیل شروع آموزش کتاب الفباورزی و عقب بودن آموزش آواورزی، در این روز آموزش آواورزی داستانک ۴ از بخش ۳ را داشتیم.

قبل از شروع بلندخوانی و برای بالا بردن توجه و تمرکز کودکان اول با آن‌ها دوره درس‌های گذشته را داشتیم.

بعد از دوره با کودکان در مورد باد و آوای آن صحبت کردیم. کودکان از خاطرات خودشان در مورد باد گفتند‌. یکی از آن‌ها گفت: یک بار باد بزرگی آمد که پنجره‌های ما بهم می‌خوردند خیلی صدای ترسناکی داشت. دیگری گفت: حتی شاخه‌ی درختان کنده شد.

بعد از گفت‌وگو با آن‌ها مربی شروع به خواندن داستانک کرد، درحین خواندن کودکان آوای باد را تکرار می‌کردند و دستان خود را تکان می‌دادند ک شبیه باد باشند. همذات پنداری خوبی صورت گرفت‌. حتی توضیح دیگری نیز به آن‌ها دادیم که بادها در گذرند و یک‌جا نمی‌مانند و این را با حرکت دستشان و ایجاد شدن یک باد کوتاه برایشان قابل درک‌تر کردیم.

پس از آن از کودکان سوال‌هایی پرسیده شد:

آوای باد چیست؟
سی‌بی‌لک سوار چه وسیله‌ای شده است؟
بچه گربه‌ها با چه چیزی در هوا هستند؟
بالن کدام یک از بچه گربه‌ها بالاتر است؟
و…

برای فعالیت این داستانک با دادن کاغذ رنگی به کودکان و از طریق تا کردن آن (اوریگامی) باد بزن را درست کردند.

بعد از درست کردن بادبزن کودکان خودشان و حتی دوستانشان را باد می‌زدند‌. به درخواست کودکان بادبزن‌ها را به خانه بردند.

مشاهدات: محمدمهدی از آن جایی که یکی ازکودکانی می‌باشد که موقع درست کردن کاردستی از درست کردن آن امتناع می‌کند و می‌گوید نمی‌توانم، تاهای دقیق و پشت سرهمی زده بود و بعد از آماده کردن بادبزن خود، آن را روی سرش گذاشت و گفت شبیه تاج خروس شده است و آوای آن حیوان را در می‌آورد.

کودکان بعد از اتمام کاردستی خود، یک بازی بامزه‌ای انجام دادند.

از آن جایی که ما حضورغیاب آن‌ها را به صورت لب‌خوانی انجام دادیم، آن‌ها هم با انتخاب اسم یک میوه یا حیوان این بازی را انجام دادند و شور و شوق زیادی در این بازی نشان می‌دادند. حدس‌هایی که کودکان می‌زدند خیلی بامزه و شیرین بود .

مربیان: شریفی، عبدالله‌زاده، راشدی، آقایی