امروز بعد از اجرای مراسم ۱۳ آبان وقتی بچهها وارد کلاس شدند، خسته بودند و بیحوصله میخواستم تدریس کنم اما متوجه شدم دانشآموزان توجهی نمیکنند.
از اسما خواستم که یک کتاب داستان انتخاب کند و برای دانشآموزان بخواند، اسما خانم دنبال کتاب داستانی بود که حجم زیادی نداشته باشد چون بچهها خسته بودند و یک کتاب بسیار جالبی آورد که حقیقتش خیلی نزدیک به حال و هوای بچهها بود، کتاب امان از بیحوصلگی، که گفتم همین کتاب را بخواند.
وقتی این داستان را شروع به خواندن کرد چون این داستان دارای عکسهای بسیار زیبایی است و هرچه جلوتر میرویم موضوع جذابتر میشود، بچهها کارهایی که پسرک داستان انجام میداد را اجرا میکردند، این داستان بهصورت غیرمستقیم نظم، نظافت، مسئولیتپذیری….. را به دانشآموزان آموزش میدهد و دوباره بچههای هر سه کلاس شاد شدند.
برای فعالیت نیز وقتی داستان بهجایی رسید که میز نام مرتب است بچهها زحمت کشیدند و میز من را هم مرتب کردند .
مربی: جلیل بریچی
محل اجرا: عشایر زاهدان