امروز به بیمارستان محمد کرمانشاهی رفتیم و متاسفانه به علت مرگ یکی از بچههای بخش به اسم زهرا کل بخش هم بیماران هم مادران حال خوبی نداشتند، به همین خاطر به ما گفتند که نمیتوانیم بچهها را به اتاق بازی صدا بزنیم.
به خاطر همین ما با چهار تا از بچهها بهصورت جداگانه کتاب خواندیم. اول از همه با آریا که سیزده سال داشت کتاب فراتر از یک رویا را خواندیم و یک کتاب بهعنوان امانت به او دادیم که بعداً که حوصلهاش سر رفت کتاب را بخواند.
بعد از آن با امیرعلی و اسرین چهار و پنج ساله کتاب زرد کوچولو و آبی کوچولو رو خواندیم و به خاطر اشتیاق زیاد اسرین و چون کتاب دیگری همراهمان نبود کتاب خفاش دیوانه را هم خواندیم.
بعد از آنها سراغ یوسف رفتیم که کل بخش را بههم ریخته بود و بهانه میگرفت که میخواهد به خانه برگردد و حوصلهی بیمارستان را ندارد. به دلیل اینکه بهشدت مخالفت میکرد و راغب به کتاب خواندن نبود در ابتدا با گوشیمان کلی بازی کرد و همهی عکسهای تلگرام و اینستاگرامم را چک کرد و بعد به او پیشنهاد دادیم که کتاب فراتر از یک رویا را برایمان بخواند که او خودش با دیدن تصاویرش یک داستان گفت (البته توانایی خواندن داشت اما لج کرده بود). جالب اینکه بعد از یک مدت حرف زدن با مادر و پدرش متوجه شدیم که یوسف خواهر بزرگتری داشته که چند سال پیش فوتشده اما در نهایت متأسفانه هم به دلیل کمتجربگیمان و هم به دلیل دخالت پدر، عمو و مادر یوسف نتوانستیم زیاد با او حرف بزنیم.
- لینک خرید کتاب زرد کوچولو، آبی کوچولو
- لینک معرفی کتاب زرد کوچولو، آبی کوچولو
- لینک خرید کتاب خفاش دیوانه
- لینک معرفی خفاش دیوانه
بیشتر بخوانید:
یوسف که از بچههای جلسه قبل بود دوست داشت باز هم المر را برایش بخوانیم از تفاوت صحبت کنیم. به اصرار او بلندخوانی کتاب المر را انجام دادیم. علیرضا که تازه آن جا آمده بود فیل را متفاوت خواند. خانم میرزایی در پایان شکلی آماده از فیگور فیل را به آنها داد که المر را خودشان درست و رنگ کنند.
کرمی برای آرتمیس داستان «خرگوش کوچولوی ترسو»و «نقطه» را بلندخوانی کرد.
آخر داستان تمام ترسهای خرگوش کوچولو را به یاد داشت! آرتمیسی که جلسه قبل حتی برای سلام هم فقط سرش را تکان میداد، این بار با من حرف زد و از المر گفت و چقدر خوب جزییات داستان را از هفته قبل یادش مانده بود.
میگفت که از هیچ چیزی نمیترسد. المر را با تکههای کاغذ چسباند و چون داستان نقطه را باهم خوانده بودیم، یک نقاشی هم کشید اما نقاشیاش فقط نقطه نبود شاید آرزویش بود یک خانه و یک دختر با لباس عروس
بلندخوانان: خانم کرمی، خانم نسرین میرزایی، خانم خدیجه محمدی و خانم بهاره رحیمی.
محل اجرا: بیمارستان محمد کرمانشاهی