مراحل: در دقایق ابتدائی کلاس قرار بر این بود که آموزش لولوپی صفر در کلاس اجرا شود و در این مدت کوتاه که در انتظار اجرا بودیم با کودکان واکهایی که در ساعات الفباورزی آموختیم را دوره کردیم.
بعد از حسام جباری خواستیم تا خاطره هشت پا که خیلی جالب بود را دوباره برایمان تعریف کند. قبل از شروع خاطرهاش با هیجان خاصی گفت:《تازه دیروز یک خاطره دیگر هم میخواستم تعریف کنم که مربوط به هیولا بود》سپس خاطرهاش را دوباره تکرار کرد. بعد از تعریف خاطره هشت پا به او اجازه دادیم تا زمان شروع آموزش لولوپی خاطره دیگرش را هم تعریف کند. خیلی جالب بود. کودک وقتی خاطرهاش را تعریف میکرد تمام حالات مربوط به جملات در چهره او موج میزد.
بعد از تغییر برنامه آموزشی ما مربیان بلافاصله هم نظر شدیم تا امروز را به کودکان آواورزی آموزش دهیم. بنابرین هماهنگ کردیم که نوزادی در کلاس باشد تا کودکان آوای گریه نوزاد را به صورت مستند بشنوند.
آنها زمانی که نوزاد را به کلاس آوردیم خیلی ذوقزده شده بودند و و همگی دور نوزاد جمع شده بودند. هر کدام دوست داشتند او را لمس کنند و با او بازی کنند. نوزاد حاضر در کلاس از نزدیکی کودکان به خود و به دلیل حس غریبگی شروع به گریه کرد و همین گریهٔ نوزاد شروع بحث آموزشی ما مربیان بود.
بعد از شنیدن گریه نوزاد با کودکان درباره آوای نوزاد صحبت کردیم و از آنها خواستیم تا صدای نوزاد را تقلید کنند. بعد از آشنایی کودکان با آوای نوزاد درباره ویژگیهای نوزادان گفتوگو کردیم.
اکثر کودکان خاطراتی درباره نوزادی خود یا بستگانشان بیان میکردند. کاملا مشخص بود این گفتوگو ذهن کودکان را حسابی درگیر کرده و فکر آنها را ناخودآگاه در گذشته و حال میچرخاند تا بلکه خاطره جذابی تعریف کنند. بعد از مقدمه در مرحله بعد داستانک را برای کودکان بلندخوانی کردیم. به دلیل ارتباط داستانک با مقدمه کودکان هم با دقت به آن گوش میدادند.
بعد از بلندخوانی برای کودکان سوالاتی مطرح کردیم از جمله:
۱-نی نی کوچولو به جای حرف زدن چطوری منظورش را میرساند؟
۲-خاله پیرزن به چه زبانی حرف میزد؟
۳-در دستان سیبیلک چه میبینید؟
که کودکان همه سوالات را به درستی پاسخ دادند. بعد از بلندخوانی برای فعالیت کلاسی به کودکان دفتر نقاشی و مداد رنگی دادیم تا نوزادی خود را بکشند. بعد از تمام کردن نقاشی از هر کودک جداگانه سوالاتی حول نقاشی که کشیده بود میپرسیدیم و پاسخ کودکان که خیلی جالب بود را ثبت میکردیم. در مرحله آخر اوج همذات پنداری کودکان این بود که چهار دست و پا در کلاس راه میرفتند و صدای نوزاد در میآوردند
قابل توجه باشد که برای کامل شدن متن گزارش امروز پاسخ کودکان را هم ذکر کردم.
کودکی نقاشی جالبی با رنگ آمیزی خیلی قوی کشیده بود. او خودش را دست در دست پدر و خواهر نوزادش را در آغوش مادرش کشیده بود.
کودک دیگری بزرگیاش را کشیده بود که در حال تماشای قاب عکس نوزادیاش است. یکی از کودکان که در کلاس خیلی ساکت است فقط نوزادی خودش را کشیده بود و در پاسخ سوال مربیان که مادرش را چرا نکشیده جوابی نداد. در همان زمان یکی دیگر از کودکان جواب داد:《شاید مامان نداره》و کودکی دیگر همه شخصیتهای نقاشیاش را رنگ زده بود به جز مادرش. این کودک گاهی حرفهایی میزند که حس میکنیم مردسالاری در خانهشان حکم فرماست. کودک دیگری میگفت از کودکیاش چیزی به یاد ندارد و وقتی عکس خواهرش را میبیند چیزهایی یادش میآید. کودک دیگری آرزو داشت دوباره نوزاد شود تا مادرش همیشه او را بغل کند.
کودکی هم اشاره کرد چهاردست و پا راه میرفته کودکی خودش را در قنداق کشیده بود. کودکان هر کدام نوزادی خود را به تصویر در آوردند و عدهای از آنها کنار این تصویر پوشک، شیشه شیر، بیسکوییت مادر، پستونک و چیزهای مربوط به نوزاد را کشیده بودند
آنها اکثریت خانههاای کشیده بودند که در آن پدر و مادرها به همراه فرزندانشان میزیستند. حتی کودکی با خطهای کج و معوج حرارت دودکشها را یادآوری کرده بود. این خود حاکی از گرمای حضور اعضای خانوادهها است
مربیان: راشدی، عبداالهزاده، فصیحی
خرید بستهی شمارورزی لولوپی + ۱ (ریاضی آموز ادبی)
معرفی بستهی شمارورزی لولوپی + ۱ (ریاضی آموز ادبی)
بیشتر بخوانید:
بلندخوانی بستههای آواوررزی و لولوپی، پاکدشت،بهمن ۹۶
آموزش سوادپایه و ریاضی با استفاده از لولوپی، ملکشهر، تیر ۹۷