از صبح مشغول تدارک برای جشن یلدا بودیم تعدادی از بچههای تئاتر مراجعه داشتند و شروع به تمرین کردند .
کرسی رسید و ما شروع به درست کردن هندوانهها کردیم که پسرها از راه رسیدند و گفتند: خانم میخواستید بدون ما چیدن را شروع کنید.
پس از پایان کار، دهنفری از بچهها زیر کرسی رفتند و کلی کیف کردند بعد رفتند قسمت بلندخوانی تا یکی از قصههای شاهنامه را باهم بخوانیم پسازآن دوباره برگشتند زیر کرسی و وویس خانم آرمین عزیز را در مورد شب یلدا گوش کردند. در ادامه کلی بازی کردند و برای اینکه با بچههای کوچکتر قاتی نشوند و بینظمی نشود هندوانهها و شکلاتهایشان را گرفتند و رفتند .
این بار نوبت کوچولوهایمان بود که در کنار کرسی کلی کیف بکنند.
خاله ریحانه یکچند خط از آرش کماندار را انتخاب کرده بودند که خواند و بعد همهی بچهها رفتند قسمت بلندخوانی و کلی با برف شادی بازی و خوشحالی کردند. مادرها که از بچهها هیجانزدهتر بودند کلی عکس و فیلم گرفتند.
بعدازآن نوبت به پذیرایی شد که با کمک مادرهای عزیز این کار را انجام دادیم و پس از پایان مادرها در نظافت به ما کمک کردند.