پیش از بلندخوانی: وسلی تمدن خودش را میسازد، پس برای این که مفهوم تمدن را با هم مرور کرده باشیم، در مورد ارتباط بین یکجانشینی، کشاورزی، شکل گیری مبادله، پول و نقش زبان و خط در ساختن تمدن گفتوگو شد. به تفاوت تمدنها با هم اشاره شد. وسلی یک چرخ ریسندگی و ابزار نساجی میسازد و پارچه میبافد، بنابراین برای آشنا شدن ذهن بچهها، در قالب توضیحاتی که در مورد شکلگیری تمدن داده شد به مراحل تولید لباس: نخ ریسی، رنگرزی و بافندگی هم اشاره شد. چون در کتاب، وسلی یک ساعت خورشیدی میسازد، در مورد این که ساعتهای اولیه به چه شکل بودهاند سوال شد و یکی از بچهها به ساعت شنی اشاره کرد، نامش را نمیدانست، پس شکلش را برایمان کشید و در مورد چگونگی عملکردش صحبت کردیم، بعد ساعت خورشیدی هم توضیح داده شد. مشخصات کتاب خوانده شد، پرسیده شد که چه چیزی روی جلد میبینند و حدس میزنند موضوع کتاب چیست؟ کشاورزی، تمدن، باغداری، دامداری و … برخی پاسخهای بچهها بود.
هنگام بلندخوانی: تصاویر این کتاب برای بچهها خیلی جذاب بود و دوست داشتند در مورد جزئیات آنها صحبت کنند: از راکون داخل سطل آشغال تا شتهای که روی گل نشسته بود و شمارههای صفحات را پیدا کردند و در موردش صحبت کردند. در عین حال کتاب به نظرشان سخت هم بود، یکی از بچهها کتاب را پیچیده، عجیب و طولانی توصیف کرد.
بعضی از بچهها در میانه داستان به کلاس آمدند که از بچههای حاضر در کلاس خواسته شد داستان را تا جایی که خوانده بودیم برایشان توضیح دهند. کتاب طولانی بود و جزئیات زیادی برای دیدن و صحبت داشت، بین کتابخوانی بچهها نیاز داشتند استراحت داشته باشند که برای نوشیدن آب و استراحتی کوتاه بیرون رفتند و بعد از برگشتنشان ادامه دادیم.
بعضی جزئیات جالب برای بچهها: از عدم علاقه وسلی به غذا و نوشابه و فوتبال تعجب کردند و به نظرشان اتاق وسلی بینظم بود. تعداد زیاد بچههایی که وسلی را آزار میدادند برایشان جالب بود، یکی از بچهها اشاره کرد که: «درسته آنها آزارش میدادند اما او فکر میکرده دوستش هستند.» تقریبا از دیدن تمام صفحات کتاب هیجان زده میشدند، بهخصوص قسمتهایی که گیاهان مزرعه وسلی داشتند رشد میکردند و بزرگ میشدند و او راههای جدیدی برای استفاده از بخشهای مختلف محصولش پیدا میکرد. خیلی دوست داشتند بدانند میوه گیاه وسلی چیست.
در مجموع، در مورد تصاویر کتاب خیلی حرف داشتند و بیشتر مسیر پرسشها و موضوع گفتوگو از بخشها و جزئیات جذاب برای خودشان پیدا شد. نکته جالب این بود که هم میخواستند کتاب تمام شود، هم نمیخواستند.
پس از بلندخوانی: از بچهها خواسته شد به دو گروه تقسیم شوند و دور دو میز بنشینند. قرار شد با مقوا، کاغذ رنگی، چوب بستنی و نقاشی وسلی آباد خودشان را بسازند. به دو گروه تقسیم شدند و دور میزها نشستند، به هر دو میز لوازم به صورت مساوی داده شد، سپس به انتخاب خودشان بعضی از بچهها گروهی کار کردند و بعضی انفرادی، یک مورد جابهجایی بین میزها اتفاق افتاد. چه آنهایی که گروهی کار کردند، چه آنهایی که انفرادی، تکنیکهایی که برای چسباندن و سرپا نگه داشتن خانهها و سایر جزئیات کشف کرده بودند به هم یاد میدادند.
مربی: سپیده قلی پور