آواورزی (داستانک یکم بخش۶)
در ابتدا فضاسازی صورت گرفته شد تا کودکان با محیط آشنا شوند و به ازای هر فرد کتاب روی میز گذاشته شد تا کودکان ابتدا تصویرخوانی کنند.
فعالیت با تصویرخوانی شروع شد. که آیا میدانید شغل این آقا چه است؟ فرشته گفت: چوپان است و در مورد آن صحبت کردیم که کارش چیست و اگر گرگ به گله حمله کرد چه باید کنیم و امیرمحمد جواب داد با چوب میزنیمش و پرسیدیم که اگر بزنیمش کارمان درست است؟ و با پرسش و پاسخ یگانه گفت هی بگوییم بروبرو می ره که خانم دوستدار گفتند: من فکر کنم باید به زبان گرگی صحبت کنیم و بچهها گفتند بله این بهتر است و بعد از پرسش و پاسخ بلندخوانی صورت گرفت و در آخر خانم دوستدار زحمت کشیدند شعر پایانی بلندخوانی را برای ما اجرا کردند که فرشته گفت» میشود دوباره بخوانید و خانم دوستدار چند بار زحمت کشیدند و برای ما بلندخوانی کردند.
صدای نی را برای بچهها پخش کردیم که خانم دوستدار خیلی بااحساس با موزیک پخششده اجرا کردند و در همین حین امیرمحمد نی را به دست گرفته بود و نی میزد. زمانی که بلندخوانی تمام شد برای فعالیت بعد از بلندخوانی نمایش در نظر گرفته شد.
در ابتدای نمایش با بچهها، نمایش را چند بار تمرین کردیم و در آخر نمایش را خوب اجرا کردند و قرار شد زمانی که چوپان نی را نواخت گوسفندان و گرگ بشیند و به صدای نی گوش بدهند.
مربی: ندا برغمدی با همراهی خانم دوستدار و بهاره اسکندری
محل اجرا: کانون نوید زندگی کوشا