پیش از بلندخوانی:
امروز کتابخانه پرسر و صداتر از روزهای قبل بود. بچهها با هیجان کتابهایی که امانت گرفته بودند را پس میآوردند و کتابهای جدید به امانت میگرفتند، اما ما میخواستیم امروز کتابخانه را متفاوتتر از همیشه بکنیم!
به مناسبت هفتهی جهانی المر، داستان این فیل رنگارنگ برای بچههای کلاس اول و دوم بلندخوانی کردیم.
قبل از بلندخوانی، به همهی بچهها یک کاغذ سفید کوچک دادیم. آنها میخواستند بدانند که این کاغذها برای چه هستند، سپس کاغذهای رنگی در قطعهای کوچک را بین آنها تقسیم کردیم. در حین انجام کار، از بچهها درباره رنگهای مورد علاقهشان پرسیدیم و بعد از بچهها خواستیم کاغذ رنگیهایشان را با هر چیدمانی که دوست دارند روی کاغذ سفید بچسبانند. آنها سعی میکردند رنگهای مورد علاقهشان را کنار هم بچینند و طرحهایشان از یکدیگر متفاوت باشد. هدف از این فعالیت، ایجاد پیشزمینهای با موضوع پذیرش تفاوتها بود.
هنگام برگزاری این فعالیت سر کلاس دوم، بچهها یک کار متفاوت را طراحی کردند. مصطفی، کاغذهای رنگیاش را به تکههای خیلی کوچکی تقسیم کرد و با آنها یک آدمک ساخت. سجاد و رامین، پس از دیدن طرح مصطفی، شروع به ساختن آدمک کردند اما وقتی مصطفی به اینکه آنها از روی او تقلید میکنند، معترض شد، رامین برای دفاع از خود تأکید کرد که آدمک او با مصطفی بهطور کامل متفاوت است و اصلاً قصد تقلید از کار مصطفی را ندارد. تلاش رامین برای ساخت یک آدمک متفاوت نتیجه داد و او یک طرح سهبعدی ساخت، طوری که دماغ آدمک به صورت عمودی از کاغذ خارج شده بود.
ابتدا تصویر پشت جلد را به بچهها نشان دادیم. درباره رنگها صحبت کردیم و پرسیدیم به نظرشان این تصویر به چه چیزی شبیه است. با نشان دادن تصویر روی جلد، بچهها فیل را تشخیص دادند و درباره فیلها و رنگ آنها صحبت کردیم. بچهها از تجربه دیدن فیل در باغوحش گفتند و یکی از آنها گفت در افغانستان فیلی به رنگ المر دیده است. درباره تفاوت ظاهری و اخلاقی آدمها هم صحبت کردیم. به عنوان آخرین سؤال پیش از بلندخوانی از بچهها پرسیدیم که آیا دلشان میخواهد شبیه کس دیگری باشند؟ بعضی پاسخ مثبت دادند و بعضی پاسخ منفی. یکی از بچهها گفت دلش میخواهد از زیر یک رنگینکمان رد شود و کس دیگری شود.
حین بلندخوانی:
در هنگام بلندخوانی کتاب، بچهها به جزئیات تصاویر دقت میکردند و سؤال میپرسیدند. گفتن کلمههایی مثل بوم با صدای بلند یا خندیدن و شادی مثل وقتی که المر فیلها را خنداند، برای بچهها جالب و هیجانانگیز بود.
بعد از بلندخوانی:
پس از بلندخوانی با بچهها گفتگو کردیم. درباره اینکه آیا المر از متفاوت بودن خوشحال بود؟ چرا المر دلش میخواست رنگش عوض شود؟ آیا فیلها المر را دوست داشتند؟
بعضی بچهها گفتند که خدا خواسته المر رنگی باشد و او به همین خاطر نباید ناراحت باشد.
در پایان بچهها کاردستیهای خود را دردست گرفتند و با یک بوم بلند، خنده و جیغ کلاس تمام شد.
مربیان: شهرزاد مقصودی نسب و آوا اربابیان
محل اجرا: تهران، خیابان مولوی، کتابخانه آناهیتا