فعالیت قبل از بلندخوانی:
قبل از اینکه خواندن کتاب را آغاز کنم روی تخته وایت بردی که با خودم به همراه برده بودم واژههای شغل، زباله و بازیافت را نوشتم و جلوی هرکدام علامت سؤالی گذاشتم و از بچهها خواستم که این واژهها را برایم تعریف کنند.
و بازخوردشان به سؤالات عالی بود و هرکدام با هیجان و سبقت از دیگری واژهها را تعریف میکردند.
همچنین هرکدام در تکمیل تعریف دیگری توضیحی میداد.
درمجموع تعریف کلی آنها از شغل این بود: کاری که انجام میدهیم و بابت انجامش دستمزدی به ما داده میشود.
در رابطه با زباله پاسخها مشترک و تکمیلکننده بود با این توضیح: مواد دورریختنی حاصل از مصرف ما
و در پاسخ تعریف بازیافت: استفاده مجدد از مواد مصرفشده توسط انسان مثل کاغذ باطلهها و بطریها و…
بچهها به این نکته اشاره کردند که زبالههای خشک بازیافت میشوند و زبالههای تر هم میتوانند بهعنوان کود به مصارف کشاورزی برسند.
پس از اتمام گفتوگو یکی از بچهها عنوان کتاب نام نویسنده و تصویرگر را برای بچهها خواند و سپس به گمانهزنی روی جلد پرداختیم.
یکی از آنها اشاره کرد که یکپارچه در دست پیرمرد است و احتمالاً موضوع داستان همان پارچه است.
فعالیت حین بلندخوانی:
کتاب را روبهروی بچهها بازکرده و شروع به خواندن کردم و از آنها خواستم که به تصاویر دقت کنند و به مشاغلی که میبینند اشاره کنند.
همان لحظات نخست یکی از آنها متوجه داستان زندگی موشها در پایین صفحه شد و در رابطه با آن توضیحاتی داد.
بچهها همزمان به سه چیز در صفحات کتاب دقت میکردند، داستان ژوزف و مسئله بازیافت، زندگی موشها و پیدا کردن مشاغل و
با دقتی که به خرج دادند شغل پدر و پدربزرگ ژوزف را حدس زدند.
و همزمان به مسئله بازیافت در صفحه صفحهی کتاب اشاره میکردند.
و حواسشان به داستان زندگی موشها هم بود که چطور از تمامی تکه پارچهها برای خود چیزهایی تهیه میکردند.
به حدی این داستان چندلایه برایشان جذاب بود که گاهوبیگاه از جای خود بلند شده به کتاب نزدیک میشدند تا نکات بیشتری را دریابند.
فعالیت بعد از بلندخوانی:
پس از بلند خوانی بچهها از جذابیت داستان برایم گفتند و اینکه واقعاً داستان محشری بود.
بلندخوانی و گفتوگو که به پایان رسید تعدادی کاغذ رنگی به بچهها دادم که باهم اورگیامی پیراهن و کراوات را درست کنیم و همزمان با آموزش من دستبهکار شدند و هرکدام برای خود پیراهن و کراواتی درست کردند.
سپس برای آشنا شدن با مفهوم بازیافت از نزدیک، تعدادی لیوان یکبارمصرف با خودم برده بودم که با آنها کاردستی گلدان درست کردیم.
به علت کمبود وقت کاردستی بچهها کامل نشد و هرکدام با خود یک لیوان بردند که در خانه ادامه کار را انجام دهند.
در آخر از بچهها پذیرایی کردیم و سپس تعدادی کتاب که با خود به همراه برده بودم به آنها به امانت سپرده شد.
مربی: محبوبه اخلاصی
محل اجرا: کتابخانه سپهر، روستای قاسمآباد، جیرفت، کرمان