هنگامی که به روستا رسیدم، بچه‌‎ها در پارک در حال بازی بودند. بعد از سلام و احوال‌پرسی همگی راهی حسینیه شدیم. کلاس را با گفت‌و‌گو پیرامون بازیافت آغاز کردیم و با هم قرار گذاشتیم که هرکس با وسایل بازیافت کاردستی درست کند تا نمایشگاهی برپا کنیم.

سپس، بلندخوانی کتاب «یک داستان محشر» را آغاز کردیم. نخست، گمانه‌زنی از روی جلد و تصویرخوانی آن را انجام دادیم. بچه‌ها از نیمه‌های داستان بخش‌های آهنگین را همراهی می‌کردند و با من می‌خواندند. پس از اتمام داستان، توالی داستان را مرور کردیم. فعالیتی که برای پس از بلندخوانی در نظر گرفتیم این بود که بچه‌ها پارچه‌ای طراحی کنند و کاربرد آن را در بخش‌های مختلف در لوازم خانه و یا پوشاک در کاغذ a3 به صورت کاردستی اعمال کنند. نکته‌ی جالب آن بود که با اینکه کاغذ رنگی‌های بسیاری در اختیارشان قرار دادیم اما آن‌ها تعداد زیادی را که نیاز نداشتند به من برمی‌گر‌داندند تا بیهوده مصرف نشود.

محل اجرا: خوانسار، روستای ویست

مربی:فرخی