امروز قبل از بلندخوانی برای بچهها در مورد کتابخانه، وظایف کتابدار و اینکه چگونه وسایل موردنیازمان تهیه میشود صحبت کردم. اینکه گروهی از خیرین برای اینکه ما از امکانت لازم برخوردار باشیم کمکمان میکنند و باید در نگهداری کتابخانه و وسایل آن کوشا باشیم و نهایت استفاده مفید را ببریم و این امکانت برای همه ماست نهفقط تعداد و فرد بخصوص و کتابخانه متعلق به همه هست. همه ما میتوانیم در کنار هم کتابدار کتابخانهمان باشیم. صحبتها مفید بود همه متوجه اصل مطلب شدند.
برای دخترهای۷-۹سال کتاب” قورباغه و گنج “را بلندخوانی کردم. سعی داریم این هفته کتاب موردنظر را برای همه گروههای سنی دختر و پسر بلندخوانی کنیم و بطن داستان شجاعت، امیدوار بودن، قول دادن، اهمیت دادن به اطراف که هر چیزی میتواند برایمان گنج و ارزشمند باشد، اشارهکنیم.
قبل از بلندخوانی سؤالات گنج چیست و چطور پیدا میشود؟ چگونه پیدایش کنیم؟ و تاکنون کسی گنج را دیده؟ پرسیدیم هرکدام جوابهای معمول را دادند. که طلا و در زیرخاک است با گنج یاب پیدا میشود. دوتا از بچهها هم گفتند ما دیدهایم.
در حین بلندخوانی هایا گفت: چرا از موش صحرایی کمک گرفتند؟ چرا پیش خرگوش نرفتند؟ و در داستان دیگر خرگوش دانا است. و معنی کلمات گود و گودال را برایشان گفتم. بعد درباره داستان صحبت کردیم روال داستان را کامل به یاد داشتند. درباره قول دادن و چیزهای ارزشمند صحبت کردیم همهی بچهها از عروسک و اسباببازیهایشان گفتند. اما هاوژین گفت: من یک گونی گنجدارم با تعجب همه نگاهش کردیم و پرسیدیم چیست؟ گفت من لباسها و عروسکهایم را همه از بچگی نگهداشتهام برای بچهها جالب بود.
بعد کتاب چتر را آوردم، گفتم به اختیار هرکس دوست دارد برایش داستان بگوید همه جمع شدند و به ۳ گروه ۴نفرِ تقسیم شدند. بعد از کمی تمرین یکی از گروهها اعلام آمادگی کرد و ساریه با اعتمادبهنفس شروع به گفتن داستان کرد. چند نفر از بچهها کتاب را بردند گفتند که میخواهند برایش داستان بنویسند.
تایم ظهر
کتاب قورباغه و گنج را برای بلندخوانی انتخاب کردیم. چیزی که برای بچهها سؤال بود حضور توکا در داستان بود. همه انتظار داشتند که توکا خبر افتادن قورباغه و خرس در چاه را به همه بدهد، اما متعجب بودند که چرا توکا چیزی نگفته است.
گفتند: حتماً توکا نمیتوانسته حرف بزند، برای پیدا کردن جواب سؤالشان کتاب قورباغه و آواز پرنده را آوردند که توکا در آن داستان هم بود. آن را دوره خوانی کردند و به این نتیجه رسیدند که توکا فقط میتواند آواز بخواند.
بعدازآن در مورد کار قورباغه که برای تشکر از خرس انجام داده بود صحبت کردیم. کانی گفت: او قدرشناس بوده است. سارینا گفت: او رسم رفاقت را بهجا آورده است.
بعد با توجه به موضوع کتاب قورباغه و آواز پرنده کمی راجع به مرگ و اعتقاداتشان صحبت کردند، که نگرانی همه نرفتن به بهشت بود. قرار شد بحثمان را مفصلتر در هفته بعد ادامه دهیم.
بعدازآن به اصرار بچهها کتاب کلیات سعدی را آوردیم و با خواندن یک غزل شروع کردیم. معنی غزل را برایشان گفتیم. بعد دوتا از دخترها به انتخاب خودشان دو حکایت خوانند.
مربی: پروین و ماریه حق گویی
محل اجرا: کتابخانه با من بخوان شهرستان جوانرود، استان کرمانشاه
بیشتر بخوانید: