ابتدا با توپ دو بازی معرفی کردیم اولی به این صورت بود که هر کس توپ دستش بود اسم خودش را میگفت و توپ را پرت میکرد و دومی به این صورت بود که هرکس توپ دستش بود اسم کسی را میگفت که میخواست توپ را به سمتش پرتاب کند.
بعد از بازی بچهها نشستند و کتاب قورباغه و آواز پرنده را انتخاب کرده بودم تا برایشان بخوانم، از بچهها پرسیدم فکر میکنید چه اتفاقی برای توکا افتاده؟ بچهها گفتند: خوابیده، مریض شده، از روی درخت افتاده و بالش شکسته …
در ابتدا بچهها میگفتند کلاغ که به آنها گفتم اسم این پرنده توکا است و شبیه کلاغ است، از بچهها پرسیدم فکر میکنید فرق توکا و کلاغ چیست؟ گفتند: رنگ نوک آنها فرق دارد و توکا کوچکتر از کلاغ است.
بعد از آنها پرسیدم تا حالا شده یک حیوان مرده ببینید؟ چکار کردید؟ بچهها خاطراتشان از پرندههایی که تو پارک، پارکینگ یا حیاط خانشان دیده بودند تعریف کردند و گفتند با کمک یک بزرگتر آن را داخل خاک گذاشتیم. از آنها پرسیدم فکر میکنید چرا داخل خاک میگذاریم که گفتند: چون بو میدهد، برای ما آلودگی دارد.
کتاب را تا انتها خواندم، بچهها ۳ گروه ۵ نفرِ شدند و شخصیتهای کتاب را به آنها دادم برش بزنند پشت آنها را برایشان چوب زدم و پشتصحنه نمایش رفتند و یکی از بین خودشان راوی شد و بقیه اجرا میکردند.
مربی: رحمانی
کارگاه الفبا ورزی
تصمیم گرفتم که چون کتاب اول تمامشده درس جدید شروع نشود و این جلسه را روی تکرار و تمرین خود آواها قرار دهیم کاکا کلاغه آمد و بچهها همه دورش جمع شدند شروع کردیم شعر آ را باهم خواندیم بعد رانش گاهها را باهم کارکردیم. گفتیم: لبهایمان چه شکلی میشوند و گفتیم آ مثلچی بچهها مثال زدند، سه تا از خودوآواها را کارکردیم.
مثلاً برای او لبهایمان گرد میشود شبیه بوس کردن و برای ای لبهایمان خط میافتد شبیه لبخند زدن و بعد از یک استراحت کوچولو رفتیم سراغ سه خودآوای بعدی بچهها شعرها را اجرا میکردند رانشگاهها را باهم کارکردیم و مثالهای مختلف از آنها را تمرین کردیم، بعد فلش کارتهای مختلف را از حیوانات و سایر وسایل آوردیم و با بچهها خودآواهای آن را تمرین کردیم.
مربی: معصومی
نوبت بعدازظهر
کارگاه آواورزی
در این کارگاه ابتدا خانم رحمانی توسط سیبیلک که از شخصیتهای کتاب آواورزی بود اسم بچهها را پرسیدند تا با یکدیگر آشنا بشوند و همه بچهها یکییکی خودشان را معرفی کردند بعدازآن قرار شد ک بچهها روی بومرنگ خانهی سیبیلک را بسازند و خانم رحمانی تکبهتک اجزای خانه سیبیلک را روی زمین کنار هم چیدند و بچهها با شور و شوق با توجه به تصویری که از روی خانه سیبیلک در کتاب دیده بودند هر تکه از خانه را روی بومرنگ درجای خود قرار میدادند. سپس خانم رحمانی توسط سیبیلک به دیدن چند حیوان رفتند بچهها اسم هرکدام از حیوانات و آواهای آنها را با صدای بلند میگفتند و باهم چندین بار تکرار میکردند. سپس کارتهایی به بچهها داده شد که عکس هرکدام از حیوانات روی کارت بود و به ترتیب بچهها یکبار دیگر نام آن حیوان و آوای آن و بلندی و کوتاهی آن آوا را میگفتند و تکرار میکردند. در پایان هم دو بازی که یکی از آن بازیها جدید و با شعر توسط خانم رحمانی و بچهها انجام و تکرار شد و بعدازآن بازی عمو بستنیفروش انجام شد و بچهها باهم شعر آن را همخوانی کردند.
مربی: خانم رحمانی