پیش از بلندخوانی
بچهها که خیلی دلشان برای کاکاکلاغه تنگ شده بود بعد از سلام کردن به او، هرکس چیزی برایش آورد تا بخورد. بعد مروری داشتم روی واک /س/. اول یک شعر از کتاب “هیچ هیچانه” انتخاب کردم تا با بچه ها بخوانم. چون هم در تصویرش یک کلاغ داشت که میتوانست دوست کاکاکلاغه باشد و هم اینکه واک اول اسم سلیمون، /س/ بود. بچه ها روی تنبک می زدند و میخواندند. خیلی از این شعر خوششان آمده بود.
هنگام بلندخوانی
از کتاب الفباورزی شعر واک /س/ را خواندیم.
پس از بلندخوانی
به بچهها تعدادی سنگ سفید دادم. از آنها پرسیدم: این چیه؟ گفتند: سنگ. پرسیدم: اولش با چی شروع میشه؟ گفتند: /س/. پرسیدم: چه رنگیه؟ گفتند: سفید. دوباره واک اولش را گفتند. پرسیدم: اسم کی اولش با واک /س/ شروع میشه؟ پاسخ دادند: سپهر. سپس پرسیدم: اسم کی آخرش /س/ داره ؟ پاسخ دادند: مهیاس. بعد از بچهها خواستم در دو نوبت هر کس سنگهایش را روی زمین بچیند و نفر بعد به سلیقهی خودش آن را ادامه دهد. بعد بچه ها به نوبت میگفتند شکل نهایی سنگ ها شبیه چیست. مثلا پروانه، آدم، و غیره.
در آخر بچهها به اتاق فعالیت رفتند. به آنها مقداری سنگ دادم و از آنها خواستم با این سنگها هر شکلی که دوست دارند بسازند.
مربی: رحمانی
محل اجرا: کتابخانه صدرالواعظین خوانسار، اصفهان