امروز بچههای پایه سوم، دوم، ششم و چهارم مهمان کتابخانه بودند.
زنگ اول
زنگ اول بچههای نازنین سوم به کتابخانه آمدند. مربی پیشدبستانیها هم از من اجازه خواستنند تا بچههای کلاسشان هم به جمع ما بپیوندند. دو تا از بچهها، یکی پیشدبستانی و دیگری سومی، با هم خواهر بودند. به گفتهی خودشان اولین بار بود که با هم در یک کلاس و مساوی بودند.
قبل از بلندخوانی به نقاشیهای بچهها که به دیوار کلاس نصب بود گفتم خوب نگاه کنند و نظرشان را بگویند. نظراتشان جالب بود ولی تمام گفتهها یکی بود: مراقبت از حیوانات. وقتی کتاب خطخطی و خندهاش را بلندخوانی کردم بچهها حسابی درگیر کتاب بودند. وقتی پرسیدم بعداز اینکه ببر به کویر رفت چه شد؟ بعضیها گفتند: «دونههای شن اونو خندونده.» بعضیها گفتند: «باز هم پیدا نکرده.» و… درپایان کتاب گفتند: «خانوم اون تنها بوده چون دوستی نداره غمگینه و تصویر خودشو تو آب دیده. حس خوب اینکه دیگه تنها نیست اونو خندونده.» ولی چند نفری هم بودند که از همان اول گفتند: «خانوم خنده و شادی همیشه همراه ما هستش. این ماییم که نمیدونیم چه میکنیم و گم شدیم.»
اتفاق جالبی که برایمان افتاد و باعث شد مدتی از زنگ دوم کلاس هم گرفته شود این بود که یکی از بچههای پیشدبستانی میگفت: «این کفش مال من نیست! یکی کفش منو برده.» وقتی ازش پرسیدم کفشت چه شکلی است، گفت خاکستری با نوشتهی قهوهای. من هم وظیفه خودم دانستم تا کل مدرسه را برای کفش این پسر کوچولو بگردم. آخرفایدهای نداشت. مادرش را خبر کردیم. وقتی مادرش آمد گفت این کفش خود پسرش است و تعجب کرد از رفتار پسرش. مادرش کلی از من عذرخواهی کرد ولی اتفاق جالبی بود.
زنگ دوم
دوباره به کتابخانه برگشتم پیش بچههای دوم که تایمشان را آزاد گذاشته بودم. گفته بودم هر کسی هر کتابی دوست دارد بخواند. وقتی برگشتم باهاشان بنا به نظر خودشان کتاب موجود عجیب غریب را بلندخوانی کردم. کتابی که با زبان ساده ولی زیبا صدای خنده بچهها را به صدا درمیاورد.
زنگ سوم
زنگ بعد پایه ششمیها آمدند. بنا به قولی که جلسه قبل داده بودم کتاب خرگوش سیاه را نمایشی بلندخوانی کردیم. کلی مورد استقبال قرار گرفت. بعد کتاب پرطرفدار جان من این کتاب را باز نکن. و در پایان هرکدام از بچه ها میگفتند اگر جای شخصیت کتاب بودند دوست داشتند به چه چیزی تبدیل شوند. از زیبای خفته و السا و آنا گرفته تا جوجه. خیلی عالی بودند.
زنگ چهارم
زنگ آخر هم نوبت بچههای چهارم بود. آنها هم توانستند برای خودشان کتاب بخوانند، از روی کتابها بنویسند و حتی حرکات ورزشی انجام دهند.
مربی: شکوفه امیریان
محل اجرا: کتابخانه با من بخوان سرپل ذهاب