امروز کلاسمان با روزهای پیش متفاوت بود! به مناسبت هفتهی بلندخوانی مادران نیز به همراه کودکان در کلاس حضور داشتند و به بلندخوانی گوش فرا داده بودند. ذوق و شوقی در کلاس حاکم بود و همه میخندیدند.
پیش از شروع بلندخوانی خاله فریده توضیحاتی دربارهی هفتهی بلندخوانی ارائه کرد و توضیح داد که بلندخوانی، خواندن کتاب با صدای بلند است به گونهای که بتوانیم کودک را جذب خواندن و گوش دادن کنیم. در بلندخوانی سعی کنیم به فراز و فرودها، آهنگ صدا و روانخوانی توجه کنیم و چهره و صدای خود را هنگام خواندن کتاب با شخصیتهای داستان تطابق بدهیم. بعضی از مادران گفتند ما سواد نداریم. به آنها توصیه کردیم که میتوانند از تصاویر کتاب برای روایت کردن کمک بگیرند یا با توجه به تصویرها در مورد شخصیتهای داستان برای کودکان توضیحاتی بدهند (برای مثال در مورد کتاب «بوسههایی برای بابا» میتوانند در مورد خرس یا دیگر جانوران داستان، محل زندگی، غذا، نوع پوشش آنها و… با کودک گفتوگو کنند) یا میتوانند از دیگر اعضای خانواده که سواد دارند بخواهند تا کتاب را برای جمع بخوانند.
سپس کتاب «بوسههایی برای بابا» را بلندخوانی کردیم. هنگام بلندخوانی یکی از پسربچهها گفت: «من پدرم را بوس نمیکنم، او را دوست ندارم» و خود را به مادرش چسباند، مادرش هم حرف او را تایید کرد. دیگری گفت: «من هم پدرم را دوست ندارم، چون هیچی برایام نمی خرد». در پایان داستان که خرس کوچولو هنگام خواب به پدرش بوس میدهد، بلال گفت: «خوب است روزهای دوشنبه و سهشنبه به باباها بوس بدهیم!» که این حرف باعث خندهی حاضرین شد. از کودکان پرسیدیم: «آیا ما به این دلیل پدرهایمان را دوست داریم که برایمان چیزی میخرند؟» اکثر بچهها پس از کمی فکر کردن گفتند: «نه، او ما را دوست دارد، ما هم بابا را دوست داریم.»
زینب گفت: «پدرم قبلاً چیزهایی برایام میخرید، ولی الان داریم پولهایمان را پسانداز میکنیم تا ماشین بخریم. به همین دلیل بابایام دیگر چیزی برایام نمیخرد. ولی من باز هم دوستش دارم.»
یکی از بچهها به مادرش که سواد نداشت گفت: «مامان من خودم کتاب را برایات میخوانم.»
در پایان از کودکان خواستیم بوسهای خرسی برای پدرانشان بفرستند و یک نقاشی با موضوع بوسیدن پدرشان بکشند و برای او به خانه ببرند.
مربی: طاهره مهربان و فریده جوزی
محل اجرا: مرکز توانمندسازی آوای ماندگار، مولوی، تهران