استان اصفهان، کتابخانه صدرالواعظین خوانسار
بلندخوانی کتاب کنسرت پنج موش بامزه
تاریخ:چهارشنبه ۵ آبان ماه ۱۴۰۰
تعداد : ۸ نفر گروه سنی ۸ ساله
بچهها ساعت ۴ بعدظهر در کتابخانه حاضر بودند، در ابتدا آهنگ ورزش را گذاشتیم و حرکات آن را با بچهها انجام دادیم بچهها خیلی دوست داشتند و تمایل داشتند یک بار دیگر موسیقی گذاشته شود و شعر ورزش را اجرا کنیم .
بعد از اتمام ورزش نشستیم به بچهها گفتم میخوایم با هم یه بازی انجام بدیم اول من به شما کد میدم یعنی گفتم ۱ شما دست بزنید گفتم ۲ شما بشکن بزنید و گفتم ۳ با دو دست روی پا بزنید .
با این ۳ کد ملی بازی کردیم چند بار پشت سرهم ۱ تا ۳ را میگفتم ولی بعد از چند بار به ترتیب نگفتم مثلا میگفتم ۲ ، ۱ ، ۳ .
بچهها خیلی خوششون اومده بود و کلی میخندیدند ، بعد از کودکان خواستم به ترتیبی که نشسته بودند یک کد و یک حرکت جدید اضافه کنند، تا کد ۱۱ رفتیم و حرکاتی که بچهها گفتند را چند بار اجرا کردیم که با کلی خنده همراه بود .
حالا نوبت خواندن کتاب بود ، کتاب کنسرت پنج موش بامزه را انتخاب کرده بودم تا برای بچهها بخوانم در حین خواندن کتاب از بچهها سوال می پرسیدم، مثلا از بچهها پرسیدم به نظر شما از چه وسیلههایی میشه صدا تولید کرد؟ یا پرسیدم به نظر شما کسی به کنسرت موشها میاد؟ بچهها گفتند نه کسی نمیاد .
وقتی بچهها تصویر کنسرت موشها را دیدند یکی از بچهها با هیجان گفت قورباغهها هم اومدند !!!
ازشون پرسیدم به نظرتون اگر موشها قورباغهها را ببینند چه واکنشی نشون میدند؟
بچهها گفتند ناراحت میشند، بیرونشون میکنند …
کتاب را تا پایان خواندم و بچهها خیلی خوششان آمده بود راستش خودمم خیلی هیجان زده شده بودم آخه خیلی وقت بود برای بچههای این گروه سنی کتاب نخونده بودم
به عنوان فعالیت پس از بلندخوانی کتاب از بچهها خواسته بودم، شن، بطری نوشابه ، ظرف پنیر یا ماست ، نی. بیارند ، ازشون خواستم وسایلی که آوردند را بیارند و همه را وسط گذاشتند ازشون سوال کردم به نظر شما ما از این وسایل چطوری میتونیم صدا بسازیم و بچهها مشغول شدند، اول آنها را به دو گروه تقسیم کردم بعد از اینکه دو گروه صداهای خود را ساختند با هم یکی شدند و حسابی بازی کردند .
بعد به بچهها کد دادم به هر کس یک عدد ، به آنها گفتم هروقت عدد را گفتم صاحب اون عدد باید صدای خودش را دربیاره به بچهها که خیلی خوش گذشت و البته به خود من