مکان: استان کرمانشاه، شهرستان دالاهو، شهر ریجاب، کتابخانه با من بخوان ریجاب
نام مربیان: مربیان فریبا زارعی، هدی خاطری
تاریخ: ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
امروز کتاب «موش باهوشه به کتابخانه میرود» را بلندخوانی کردیم. ابتدا دست روی نوشته کتاب گذاشتم طوری که نوشته معلوم نباشد و از کودکان خواستم که حدس بزنند موضوع این کتاب در چه مورد هست؟ که هر کدام جوابهایی از قبیل در مورد موش هست و در مورد کتاب هست و… گفتند. کتاب در مورد موش کوچولویی است که عاشق کتاب و کتابخانه است و روز اول هفته از دوشنبه شروع میشود که این برای کودکان بسی جای تعجب بود. موش باهوشه همراه خانم فربر و بچههای کلاس به کتابخانه میرود و در آنجا میخواهد کتاب مورد علاقهاش را با خود به خانه ببرد که خانم کتابدار به او میگوید که اول باید فرم تقاضانامه و درخواست عضو را پر کند. اینجا از کودکان پرسیدم:«آیا شما کارت عضویت دریافت کردهاید؟» که اکثرا گفتند:«بله»
از کودکان پرسیدم:«در کتابخانه ما بیشتر چه نوع کتابهایی وجود داره؟» جواب دادند:«داستان، غیر داستان، داستان و شعر»
وقتی به صفحه قصهگویی صوتی و استفاده از رایانه رسیدیم صدای کودکان در آمد که چرا کتابخانه ما از این امکانات ندارد؟من به کودکان گفتم:«انشاالله با پشتیبانی گروه یاران دانش و مهر این امکانات هم برای کتابخانه ما در روزهای آینده فراهم میشود.»
در لابهلای قصه این کتاب، آشنایی با محیط کتابخانه و استفاده از ابزار و لوازم کتابخانه و تکنیک استفاده درست از کتابها را به کودکان هفت سال به بالا آموزش میدهد. در آخر از کودکان نظر خواهی کردم که به نظر شما کتابخانه کودکمحور چه خصوصیاتی باید داشته باشد و آیا این کتابخانه را دوست دارید؟ یکی از کودکان گفت :«بزرگ باشد و نور زیاد داشته باشد مثل اینجا قبلا در کانکس کوچک بود.»
یکی از پسرها گفت:«من عاشق بالشتکهای رنگی کتابخانهام»
یکی از دخترها گفت: «قفسه کتابها جوری باشه که ما بتونیم به راحتی کتاب انتخاب کنیم»
آن یکی گفت: «من از قفسه گردان مثل توی کتاب موش باهوشه خوشم میاد که روی کتابها معلوم باشد»
دیانا گفت:«من دوست دارم سیدی و فیلم بعضی از کتابها را در کتابخانه ببینم.» خلاصه هر کدام به چیزی که مد نظرشون بود اشاره کردند.
در آخر طاها گفت:«خاله چرا به این موش گفتند باهوشه کجاش باهوش بود؟» که این نکته هم برای عنوان کتاب جای تامل داشت .
برای فعالیت بعد از بلندخوانی نیز گفتم:«بچهها الان میتونید برای من یه بروشور از کتابخانه بامن بخوان تهیه کنید که تصاویر هم داشته باشه»
بعضی ها گفتند:«بروشور چیست؟ ما نمیدانیم.» من هم گفتم مثل دفترچههای کوچکی است برای معرفی کتابخانه به دوستانتان و یک نمونه که در کتابخانه موجود بود را برایشان آوردم و گفتم: «بسم الله حالا شروع کنید و هرکس بنا بر استعداد و خلاقیت خودش یه بروشور زیبا درست کند.» در نهایت چند گروه سه نفری شدند و باهم بروشورهای زیبا و جالب خلق کردند که من هم بسیار از دیدن آنها لذت بردم.