کرمانشاه ،جوانرود، زلان، کتابخانه بامن بخوان زلان
مربیان: نسرین صدیقی، آمینه امیری
بلندخوانی کتاب «اما میخورد»
تاریخ: ۱۴۰۰/۱۰/۷
امروز نشست خواندن با خانواده داشتیم، مثل همیشه استقبال خانوادهها پر شور بود. چون تعدادی از این خانوادهها تازه به جمع ما اضافه شدند در مورد نحوه استفاده از بستهها سوال داشتند. ما توضیحات لازم در مورد نحوه استفاده از بستهها برای مادران دادیم و به سوالاتی که داشتند جواب دادیم، چند تا از بچهها کتاب «اما میخورد» را آورده بودند و از ما خواستند برایشان بلندخوانی کنیم. ما هم کتاب را خواندیم. در ادامه بچهها از غذا دادن به حیواناتی مثل گربهها گفتند. یکی از پسرها گفت: من به مرغها دانه دادم، دختری از غذا دادن به هر گوشهای خونه عموش برامون گفت. دو کودک از ماجرای گربه ای که تصادف کرده بود رو برامون گفتن و اینکه در حیاط خونه ی اونا مونده و بهش غذا دادن. یکی دیگر از بچهها گفت من به یک سگ غذا دادم. پسربچهای که خیلی کوچولو هست و اوایل اصلا حرف نمیزد گفت که منم به یک خروس دانه دادم. یکی از پسرها از علاق اش به اسبها گفت، او گفت که از گرگها خیلی میترسد و اینکه در خانه گلدانی دارند که سایهاش شبیه گرگ میشود و او از آن گلدان میترسد (به مادرش پیشنهاد دادیم کتابهایی رو در مورد سایه در کتابخانه داریم مانند کتاب خرگوش سیاه را ببرد و برای پسرش بخواند تا ترس از سایه هم از بین برود). در ادامه بچهها از علاقه خودشان به غذاها و میوههای فصلی گفتند.