کتاب موشی و دل‌تنگی‌هایش را در دو کلاس پایه‌ی دوم و دو کلاس پایه‌ی اول بلندخوانی کردیم.

هدف انتخاب کتاب موشی و دلتنگی مضمون دل‌تنگی و راهکارهایی مواجهه‌ی با آن، جدا نشدن یکی از دانش آموزان پایه‌ی اولی، از والدینش بود.

در هر کلاس طی فرایند بلندخوانی در مورد شناخت حس دلتنگی و گونه‌های برخورد با آن با بچه‌ها صحبت شد. بیشتر بچه‌ها اظهار داشتند که دل‌تنگ خاله‌، دایی، مادربزرگ و پدربزرگ خودشان هستند.

نکته‌ی قابل‌توجهی که طی این روز برای من اتفاق افتاد، برخورد رامتین هشت‌ساله بود. تجسم رامتین به‌قدری زنده بود که از دل‌تنگی عمویش زارزار گریه می‌کرد.

علیرضا خط پایانی کتاب (وقتی دلم برایت تنگ می‌شود، می‌دانم که برمی‌گردی.) با بی‌اعتمادی گفت: نه، من دل‌تنگ مادربزرگم هستم ولی او مرده و دیگر برنمی‌گردد، که من مجبور شدم اعلام کنم: بچه‌ها این داستان موشی بود، ولی قول می‌دهم یک ‌روز در مورد دلتنگی مرگ باهم صحبت کنیم. در پایان از بچه‌ها خواستم دل‌تنگی‌هایشان را نقاشی کنند، یا در موردش باهم حرف بزنند.

لازم به ذکر است ‌که در جریان چگونگی چینش بچه‌ها هستم ولی به لحاظ کمبود امکانت و تعداد زیاد بچه‌ها (۳۵ نفر) مجبور به رعایت نکردن استاندارد چینش شدم.

محل اجرا: دبستان کانون مشاوره‌ی کرمانشاه