کودکان وقتی کتاب را دیدند بعضی از آنها گفتند که من این کتاب را به خانه برده و خوانده بودم و گفتند در این کتاب یک خرس بزرگ و یک خرس کوچک هست، از آنها خواستیم خرس بزرگتر و کوچکتر را نشان دهند که با دستنشان دادند.
یکی از کودکان پرسید این خرس نر است یا ماده؟ ما هم همین سؤال را از کودکان پرسیدیم که این خرس مادر است یا پدر؟ بعضی گفتند: پدر است گفتیم چرا فکر میکنید پدر است؟ گفتند: چون بزرگ است.
کتاب را بلندخوانی کردیم و در حین بلندخوانی کودکان باعلاقه خاطرات زیادی تعریف کردند.
در قسمتی از کتاب که خرس کوچولو به همراه پدرش برای روشن کردن آتش هیزم جمع میکرد، یکی از کودکان به نام بهار گفت: من یکبار توی کارتون دیدم که چند نفر به جنگل رفتند و در آنجا آتش روشن کردند و وقتی میخواستند به خانه بروند آتش را خاموش نکردند و جنگل آتش گرفت.
از کودکان سؤال کردیم آیا این کار درستی است؟ گفتند: نه چون درختها آتش میگیرند.
در قسمت دیگری از داستان که خرس کوچولو با پدرش قایم باشک بازی میکرد، قبل از خواندن این قسمت از کودکان پرسیدیم: شما فکر میکنید خرس کوچولو کجا قایم میشود؟
کوروش گفت: پشت درخت میرود.
ارسلان گفت: لابهلای درختهای جنگل قایم میشود.
امیرمحمد گفت: اگر خودش را توی آب دریا بیندازد و زیرآب برود دیگرکسی او را نمیبیند و پیدایش نمیکند. ما به او گفتیم اینطوری که غرق میشود ولی او با شیطنت خاص خودش گفت نه غرق نمیشود. ما هم از بچهها پرسیدیم بچهها اینجوری قایم شدن درست است؟ گفتند: نه چون غرق میشود و میمیرد و امیرمحمد از حرف خودش خندهاش گرفته بود.
برای فعالیت آن، کودکان کاردستی خرس را با مقوا درست کردند.
بلندخوانی و فعالیت نوبت عصر مانند نوبت صبح بود.
مربیان: فریده جوزی و منیژه نصیری و هایده نصیری
محل اجرا: کتابخانه آوای ماندگار، مولوی، تهران
بیشتر بخوانید:
- بلندخوانی کتاب خرگوش سیاه، آوای ماندگار، مرداد ۹۸
- بلندخوانی کتاب دیو سیاه و موش سفید، آوای ماندگار، مرداد ۹۸