امروز طبق قرار قبل برای روز المر برنامه و جشن داشتیم، به خاطر همین بچهها یک ساعت زودتر آمده بودند.
برای مناسبت امروز، برنامههایی در نظر داشتیم، ساخت المر با تکههای پارچه، انجام فعالیت المر، نقاشی المر، آوازخوانی، بلندخوانی المر، ساخت المر با سر بطریهای بیاستفاده، نقاشی صورت بچهها با آبرنگ و رقص و شادی به مناسبت المر
طبق برنامه، دخترها به دو گروه تقسیم شدند، گروهی تکه پارچهها را برای ساخت المر به هم وصل میکردند، گروهی دیگر به دو گروه ۷ و۱۰ سال تقسیم شدند و بر اساس فعالیت المر، نقاشی المر و حیوانات داستان را کشیدند، ما هم همکاری کردیم.
امروز کتابخانه مختلط بود و پسرها و دختر اجازه داشتند در نوبت هم وارد شوند، البته چون هنوز امتحاناتشان تمام نشده بود، تعداد کمی پسر در نوبت صبح آمدند، که با آنها درس کارکردیم تا امتحان نمره خوب کسب کنند.
تایم ظهر
بالاخره زمان جشن فرارسید.
جمعیت دور از انتظار بچهها و مادرهایشان آماده بودند، (بهشدت کمبود فضا داشتیم و نبود توالت و آبسردکن و کولر بازهم مشکلساز شد. واقعاً شرایط سختی برای آن جمعیت و ما بود.)
هنوز کمی تنش میان پسرها و دخترها باقی بود و این ایده مختلط شدنشان را کمرنگ کرد.
حلقه را تشکیل دادند و بلند خوانی المر انجام شد. البته بهسختی میان آنهمه هیاهو و همهمه جمعیت کثیر بچهها.
پارسا ساز دیوانش را با خود آورده بود، گوشهایمان را بانوای سازش نوازش کرد، بعدش با هیمن نواختند و آواز خواندند. هیمن کمی ضعف اعتمادبهنفس دارد، ما و بچهها اصرار کردیم برایمان بخواند که ترسش فروبریزد، با اصرارهایمان بالاخره لب به آواز گشود و با تشویق دوباره بچهها، از نو برایمان خواندند و نواختند.
بعدازآن با سر بطریهای بیاستفاده یک المر بزرگ ساختند، البته المر پارچهای هم آمادهشده بود، همه بالباس محلی آماده بودند، ناز و دوستداشتنی، کلی رقصیدند و شادی کردند.
پسرها غر میزدند که تایم ما است و باید دخترها بروند. بعد از کلی گفتوگو بالاخره بیرون رفتند و مشغول بازی خودشان شدند، اما دخترها ماندند و نقاشی روی صورتشان را شروع کردیم، تقریباً برای همه نقاشی کشیدیم، خیلی خوشحال بودند و هیجانزده، بالاخره دخترها رفتند و پسرها برگشتند، همه دور گواش و آبرنگها جمع شدند و با آنها همروی دست و صورتشان نقاشی کشیدیم، چه سبیلهایی که برای هم نکشیدند.
بعدش کمی دورهم جمع شدیم و باهم گپ زدیم و باهم خداحافظی کردیم.
مربی: ماریه و پروین حق گویی، محمد نظری
محل اجرا: کتابخانه با من بخوان شهرستان جوانرود، استان کرمانشاه