قبل از بلندخوانی

امروز برای تعدادی از بچه‌های خوب کتاب مهمان‌های ناخوانده را بلندخوانی کردم.
بچه‌ها از همان ابتدا از اسم کتاب خوششان می‌آمد. هر کس به کتابخانه وارد می‌شد می‌گفتند: خاله، مهمان ناخوانده داریم. امروز هم چند بار این اتفاق افتاد. بچه‌ها لحظه به لحظه به جمعمان اضافه می‌شدند.

هنگام بلندخوانی

تقریبا می‌شد گفت هم‌زمان با بلندخوانی نمایشی با خود بچه‌ها اجرا می‌شد. من‌ هم شده بودم خاله پیرزن و آن‌ها را جا می‌دادم. این‌طوری پیام داستان که حیوانات هم به سرپناه نیاز دارند به بچه‌ها انتقال می‌یافت.
با شور وشوق هر کدام از بچه‌ها حیوانی برای خودشان انتخاب می‌کردند و دیالوگ‌های آن را به عهده می‌گرفتند. بلندخوانی را دسته‌جمعی انجام دادیم.
چون چند بار برای بچه‌ها تکرار شد اکثرا قسمت‌های «منی که تخم طلا میزارم برات بذارم برم» را با هم هماهنگ میخواندند و از این کار لذت بردند.

پس از بلندخوانی

بعد از آن به نقاشی مشغول شدند. سپس با حیواناتی که نمایش سایه اجرا می‌کنند پشت پرده رفتند و یک بار دیگر نقش‌های خاله پیرزن و حیوانات را اجرا کردند.

برای کوچولو ها هم کتاب کلاه شادی را بلند خوانی کردم. با کلاه، شادی را بین حیوانات تقسیم کردیم. کوچولوها هم با هورا و زنده باد کلاه، شادی خود را نشان می‌دادند و لذت بردند.

چند تا از بچه‌ها تازه به جمع کتابخانه اضافه شدند. چند جلسه آمده‌اند. ولی با شور و انرژی کتاب به امانت می‌برند و هنگام بلندخوانی با لذت و دقت زیاد توجه می‌کنند. از اشتیاق آن‌ها ما هم لذت می‌بریم.

مربیان: فریبا زارعی و هدا خاطری

محل اجرا: کتابخانه با من بخوان ریجاب، شهرستان دالاهو، استان کرمانشاه

بیشتر بخوانید: