در روز سهشنبه آموزش آواورزی را داشتیم، به یک بخش جدیدی از کتاب با کودکان وارد شدیم. هوای این بخش از کتاب کمی ابری، همراه با رعد و برق و بارانهای پراکنده بود. قبل از ورود به این بخش، باکودکان در مورد آب و هوای فصلهای مختلف صحبت کردیم.
وقتی صحبت در مورد آب و هوای بارانی همراه با رعد و برق به میان آمد، یکی ازکودکان تعبیر جالبی از رعد و برق داشت. محمدمهدی: خاله وقتی رعد و برق میزنه مثل دیواری که ترک میخورد، در آسمان هم آن اتفاق میافتاد و آسمان ترک میخورد همه کودکان حرف او را تأیید میکردند، بعضی از آنها میگفتند: انگار کسی درآسمان از ما عکس میگیرد.
حالا دیگر برای ملموس شدن این موضوع یک تابلوی آب و هوا که از قبل آماده کرده بودیم، برای کودکان آوردیم و نحوه به وجود آمدن رعد و برق را به آنها آموزش دادیم.
بعد از توضیحاتی که مربی به کودکان داد، حالا آنها را به چالش کشیدیم و از یک به یک خواستیم بیایند و روی تابلو به دوستانشان با زبان کودکانه خودشان توضیح بدهند.
بعداز گفتوگو، حالا با آنها آماده شدیم و خیلی آهسته به سرزمین داستانک یکم وارد شدیم، هوا ابری به همراه رعد و برق بود. بچه گربهها هم حضور داشتند ولی هنآ بود که خودش را به ما نشان داد. آنها از صدای گرومپ، گرومپ رعد و برق میترسیدند و حاضر نشدند با کودکان به دیدن سیبیلک بیایند، ما هم که دیدیم باران گرفته و چتر همراهمان نیست خیلی زود قبل از شدت گرفتن باران و صداهای رعد و برق از آن جا خارج شدیم.
سؤالهایی که بعد از بلندخوانی از کودکان پرسیده شده:
۱-ابرهای بارانزا به چه رنگ هستند؟
۲-آوای رعد و برق چیست؟
۳-کدام بچه گربه درتصویر وجود دارد؟
۴-قوری چه اندازه است؟ و طرح آن چیست؟
بعد از آن کودکان نقاشی یک روز بارانی را کشیدند.
مربیان: شریفی، آقایی، ایشانی
بیشتر بخوانید: