بلندخوانی کتاب «ایزی و راسو»، کوشا، دی ماه ۹۶
پیش از بلندخوانی، از بچهها پرسیدم ترس چیست؟، در پاسخ اسب، حیوانات وحشی، سوسک و تاریکی را نام بردند. سپس، پرسیدم ترس چه رنگی است؟، آنها پاسخ دادند: مشکی، سفید، قرمز، آبی…
بعد از آنها خواستم تا رنگ ترس خود را روی کاغذ سفیدی که دارند پیاده کنند. (تخلیه اضطراب)
به طور مثال مهدی گرگی سیاه با چشمانی درشت را نقاشی کرد که میخواست پسری را بخورد. در آخر، تمام صفحهی خود را سیاه کرد.
سوال بعدی این بود که وقتی میترسیم، چه شکلی میشویم؟، آنها گفتند: جیغ میکشیم، میلرزیم، قرمز میشویم و مدام کمک میخواهیم.
آخرین سوال این بود که زلزله چیست و چرا از آن میترسیم؟، پاسخ دادند: خدا عصبانی میشود و یک ماری در زیر زمین بیدار میشود.
در ادامه با آزمایشی ساده زلزله را به آنها نشان دادم و گفتم زلزله از آن دسته اتفاقاتی است که زیر زمین میافتد و ما نمیبینیم.
آزمایش به این صورت بود که بادکنکی را در زیر دو کتاب قرار دادیم و بچهها میدیدند که هر چه بادکنکها بزرگتر میشوند کتابها بیشتر تکان میخورند. فاطمه گفت: پس زلزله مانند بادی است که هر چه بیشتر باشد، خانهمان را بیشتر میلرزاند و با ما کاری ندارد. سپس کتاب را بلندخوانی کردیم.
مربی: بهاره اسکندری
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.