ساعت ۱۰:۳۰، زمان برگزاری کارگاه آواورزی بود، اما فقط دو نفر به کتابخانه آمدند. گویا از آن جایی که بچهها در نوبت صبح به مدرسه میروند نتواستند به کارگاه آواورزی بیایند و ما آن را به بعدازظهر موکول کردیم. با این وجود، خانم رحمانی کتاب «لطفا تمساح به مدرسه نبرید» را برای این دو کودک بلندخوانی کردند.
بعد از رفتن بچهها، ما مشغول مرتب کردن کتابها در قفسهها شدیم. در نوبت بعدازظهر، پس از آمدن دخترها، دو پسر افغانی حضور پیدا کردند که تا به حال به مدرسه نرفته بودند و بهتر است بگویم متاسفانه در مدرسه پذیرفته نشده بودند. خانم رحمانی با کمک گرفتن از کتاب «فارسی آموز نخودی» با پسرها کار کردند و به آنها سرمشق دادند.
در همین حین، خانم معصومی کتاب «بچه جادوگرها به مدرسه میروند» را برای بچهها بلندخوانی کردند. بعد از خواندن کتاب، از بچهها پرسیدند که اگر جادوگر بودند چیکار میکردند و چه چیزی را تغییر میدادند. هر کدام از بچهها چیزی گفتند، یک نفر گفت: آن بالش را تبدیل به یک خانه میکردم و دیگری گفت: آن را تبدیل به رباتی میکردم تا مشقهایم را بنویسد.