برای شروع، براساس عنوان کتاب، موضوع کتاب گمانه‌زنی شد. داشتن دفترچه خاطرات و زندگی جغدها بیشترین حدس‌های کودکان بود.

در حین بلندخوانی از کودکان خواسته می‌شد که ادامه‌ی داستان را حدس بزنند. تعداد پنج پسر پایه هشتم بودند با رفتارهایی بزرگتر از سن خود. با وجود نگرانی از اینکه به بهانۀ بچه‌گانه بودن کتاب ممکن است کتاب را پس بزنند، مشارکت آن‌ها خوب بود و علیرغم اینکه تلاش می‌کردند خود را بی‌اعتنا نشان دهند ولی مجذوب تصویرهای کتاب شده بودند و  داستان را با علاقه دنبال می‌کردند. جالب اینکه وقتی اوا (شخصیت اصلی داستان) مردد بود که از سو ( یکی از هم کلاسی‌هایش که دوستش نداشت) درخواست کمک بکند  اکثریت کودکان با این کار او موافق بودند و نظر مثبت داشتند. آن‌ها از انواع جشن‌هایی که در مدرسه برگزار می‌کنند گفتند و از کارهایی که می‌بایست برای برگزاری یک جشن انجام دهند. از خاطره نویسی و داشتن دفترچه خاطرات گفته شد. فقط یکی از دخترها گفت که دفترچه خاطرات دارد و قرار شد برای جلسه‌ی آینده هر کدام از خاطره‌هایش را که جنبه‌ی خصوصی نداشته باشد برای ما بخواند.

پس از بلندخوانی از کودکان درخواست شد  موضوعاتی که به نظرشان نویسنده می‌خواسته در این کتاب درباره‌شان بگوید را بیان کنند. مجموعه نظر کودکان: خاطره نویسی و داشتن دفترچه خاطرات، همکاری، دوستی، کارهایی که دوست داریم و کارهایی که دوست نداریم، درخواست کمک، برنامه‌ریزی، زندگی جغدها. موضوعاتی که گفته می‌شد روی تابلوی کلاس نوشته شد. سپس از  کودکان درخواست شد که درباره‌ی هر یک از موضوعاتی که گفته شده است متنی بنویسند و در قسمت پایینی صفحه نقاشی کنند.

در پایان همگی (بجز دو نفر) متن خود را خواندند. از مجموع یازده نفر، چهار نفر موضوع کمک کردن را انتخاب کردند. دو نفر موضوع  همکاری، یک نفر موضوع برنامه‌ریزی، یک نفر موضوع  دوستی و یک نفر موضوع چه کارهایی را دوست داریم و چه کارهایی را دوست نداریم انجام دهیم و یک نفر نیز عنوان آخر را انتخاب کرده بود و نقاشی‌اش براساس این موضوع بود ولی نوشته‌اش درباره‌ی درخواست کمک بود.

مربی: ویکتوریا فاتحی