امروز بیست و هشتم آبان ماه شاید بتوان گفت پرکارترین روز کتابخانه صمیمی و پرمهر ما بود.
کتابخانه ما به طرز شگفتانگیزی معروف و نام و شهرت خوبی در دل خانوادهها و بچههای ثلاث پیداکرده است.
هرروز و هر نوبت به بهانه و دلیلی بچههای جدیدی عضو کتابخانه ما میشوند.
کتابخانه ما امروز در دو نوبت به روی بچههای عزیز باز بوده است شاید بتوان گفت کل روز باز بوده است تا تاریکی شب و من نه اینکه تمام انرژی را گذاشته باشم بلکه کلی انرژی گرفتم از حضور سبز و پربار بچهها
شاید بتوان گفت تقریباً ۱۵۰ کودک عزیز امروز در کتابخانه فعالیت داشتند.
نوبت صبح تعدادی از بچههای عزیز کوچولو حاضر شدند تا کتاب کبوتر باید حمام کند را برایشان بلندخوانی کنیم. هر یک برای جلد کتاب تعریفی داشتند و قصههای گوناگون تعریف میکردند.
هنگام بلندخوانی بچهها دماغ خودشان را میگرفتند و میگفتند بو میآید.
دلیل انتخاب کتاب هم این بود که مادر یکی از بچهها به نام ژیکال» گفت دخترم از حمام میترسد و حمام نمیرود من هم آن کتاب را انتخاب کردم که خیلی استقبال شد و قرار شد ژیکال خانم با عروسکش به حمام برود و برای من عکس بگیرد.
برای فعالیت بعد از بلندخوانی نیز نمایشهایی داشتیم که کبوتر خانم حمام میکند و آب نیز هدر نمیدهد عدهای کبوتر شدند و ما با یک سطل آب خیالی تلاش کردیم که حمامشان تمام شود و هیچوقت آبی هدر ندهند یا دوش را باز نگذارند تا آخر حمام و لازم نیست آنقدر بمانند که پوستشان مثل کبوتر داستان چروک شود.
نوبت بعدازظهر نیز چند کار در کتابخانه انجام دادیم.
چون تعداد بچهها خیلی زیاد بود و همچنین مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی بود. فکر کردیم برای بچهها تعویض هوایی باشد چند تا زیرانداز را در هوای آفتابی بیرون کانکس پهن کردیم و بعد از گمانهزنی روی جلد و گفتوگوهایی در مورد تفاوت افراد با یکدیگر و قبول داشتن هر کس با همان خصوصیات خودش کتاب داستان المر را بلندخوانی کردیم و بعد از اجرای بلندخوانی برای فعالیت بعد از بلندخوانی نقاشی داشتیم به موضوع المر یا کشیدن تفاوتهایی بارز در دو نفر یا دو حیوان که باهم نیز دوست هستند و بچهها از کتاب و کتابخوانی استقبال خیلی خوبی کردند و شاید حدود ۱۵۰ کودک شرکت داشتند.
همزمان که بیرون کانکس ما کلاس داشتیم، داخل کانکس نیز چند تا فعالیت داشتیم.
به مناسبت هفته کتاب، یکی از کلاسهای دبیرستان تزکیه از کتابخانه ما دیدن و بازدید داشتند که خیلی فضا را دوست داشتند و قول گرفتند که بازهم ما برایشان وقت بگذاریم و بیایند کتابخانه
برای بچهها کتاب پرنده قرمز را بلندخوانی کردیم که خیلی خوب بود و میتوانم بگویم مؤثرترین اجرا بود و از چهره بچهها میشد رضایت خاطر را دید.
معلم آنها قرار است کتابخانه سیار ما را ببرد و چند نوع کتاب را مشخص کردند به سلیقه بچهها که ما فردا بعد از یادداشت برایشان بفرستیم.
بعد از کار بچههای دبیرستان نقاشیهای خود را با موضوع هفته کتاب کشیدند که فکر کنم فقط نقاشیهای امروز کتابخانه یک نمایشگاه خواهد شد.
چون خیلی کار بچهها قشنگ بود بیرون کتابخانه یک خبرنگار نیز با یکی از اعضای شورای شهر به دیدن ما آمدند و میان بچهها بیرون کانکس و داخل کانکس را دیدند و خیلی راضی و خشنود بودند که بچههای عزیز در این شرایط بحرانی جایی به این صمیمیت دارند و همه کنار هم شاد و سرحال میشوند و فکر کنم کار امروز ما کاملاً رسانهای خواهد شد.
بعد با کمک چند تن از بچهها کتابخانه را تمیز کردیم. روز خوب پرانرژی و پرفعالیتی بود.
محل اجرا: کتابخانه با من بخوان، شهرستان ثلاث، کرمانشاه