پیش از شروع بلندخوانی و زمانی که بچه‌ها برای کشت گیاه رفته بودند، یکی از چهار کودکی که در کلاس مانده بودند کتاب «جان من این کتاب را باز نکن» را بلندخوانی کرد.

فعالیت پیش از بلندخوانی:

گفت‌وگو درباره تفاوت‌های آدم‌ها:

–  آیا تابه‌حال آدم‌هایی را دیده‌اید که فکر کنید با شما فرق دارند؟ متفاوت هستند؟ جواب: بله

–  چه طوری متفاوت بودند؟ ملینا: مثلاً امیرعلی عینک می‌زند ولی من نه. امیرعلی: لباس‌هایمان فرق می‌کند. بقیه بچه‌ها: بعضی‌ها رنگ چشم‌هایشان، بعضی‌ها چشم‌هایشان این‌جوری (می‌کِشد تا بادامی شود مثل چینی‌ها) بعضی هم‌چشم‌هایشان دُرشت است.

– پسرها شده تابه‌حال دوست داشته باشید عروسک داشته باشید حالا عروسک خرسی، حیوان‌های دیگر یا عروسک آدم؟

– دخترها شده کسی ماشین داشته باشد و دوست داشته باشد ماشین بازی کند؟ (و بعد راجع به خودم صحبت کردم که وقتی بچه بودم ماشین مسابقه‌ی قرمزرنگی داشتم که بسیار هم دوست می‌داشتم و هم با آن بازی می‌کردم)

بچه‌ها کمی راجع به خودشان در این موضوع صحبت کردند و سؤالات بعدی برای هدایت و گفت‌وگو، پرسیده شد:

–  تابه‌حال دیده‌اید که یک آقا لباس صورتی و قرمز یا زرد بپوشد؟ به نظرتان عجیب یا مسخره است اگر آقایی رنگ‌های این‌طوری تنش کند؟

–  خانمی را دیده‌اید که راننده تاکسی، یا کامیون باشد و یا خلبان؟ به نظرتان این شغل‌ها مردانه است؟ چرا بله/خیر؟

–  اگر دلتان بخواهد عروسک بازی کنید یا ماشین بازی، به نظرتان زشتِ انجامش بدید؟ این‌که لباس صورتی دخترانه است یا پسرها زشتِ عروسک داشته باشند و بازی کنند؟ چرا بله/خیر؟

سپس از بچه‌ها پرسیدم که نویسنده این کتاب کیست؟ مترجمش کیست؟ و ناشرش چطور؟ از کجا فهمیدید؟ (بچه‌های کمی بزرگ‌تر به لوگوی انتشارات پرتقال اشاره کردند) و بعد به بچه‌ها گفتم: این کتاب جایزه بین‌المللی هم برده می‌توانید پیدا کنید کجا این را نوشته و نشان داده؟ که باز دو سه نفر بزرگ‌تر جلویی به تصویر جایزه بر روی کتاب اشاره کردند. به بقیه بچه‌ها که کوچک‌تر بودند توضیح دادم که اگر کتابی جایزه برده باشد، اینجا روی کتاب آن را می‌کشند.

فعالیت حین بلندخوانی:

–  چون این کتاب بسیار تصویری بود و از زبان مداد شمعی‌های مختلف که رنگ‌های آن‌ها روی مداد شمعی نوشته‌شده بود، از بچه‌ها به شکل‌های مختلف می‌پرسیدم که «این را چه کسی گفت؟» و یا اینکه با دست به گوینده اشاره می‌کردم.

–  استفاده از تعلیق و پرسش و پاسخ در مورد آنچه می‌بینند؟

–  درجایی از کتاب که مادربزرگ برای مداد شمعی داستان شال‌گردن بافته بود که آن را گرم کند، از بچه‌ها پرسیدم که این رنگ سرد است یا گرم؟ و بچه‌ها تقریباً اکثریتشان گفتند سرد. یکی از بچه‌ها که بزرگ‌تر بود (شقایق) گفت: که من این را می‌دانستم و من فقط اشاره کردم که بعضی رنگ‌ها سرد هستند و بعضی هم گرم تا با این اشاره، در جلسه بعد با توجه به کتاب انتخابی در زمان یادآوری، کمی راجع به رنگ‌های سرد و گرم با بچه‌ها صحبت کنم.

فعالیت بعد از بلندخوانی:

در این جلسه بازی‌ای بارنگ‌های گواش انجام شد به این شکل که روی برگه‌های A4 گلاسه (یا به قول بچه‌ها کاغذ A4 روغنی ) کمی از رنگ‌های اصلی رقیق‌شده با آب ریخته می‌شد و بچه‌ها می‌بایستی با حرکت دادن کاغذ این رنگ‌ها را در سطح آن حرکت داده و خطوطی را ایجاد کنند. درعین‌حال که رنگ‌های ترکیبی درخواستی کودک (نارنجی، سبز یا بنفش) ساخته می‌شد، با نگاه به خطوط به‌دست‌آمده شکل‌هایی را که می‌دیدند، عنوان می‌کردند. با چرخاندن صفحه کاغذ، شکلی که می‌دیدند متفاوت بود و به‌این‌ترتیب می‌توانستند چندین شکل را از لابه‌لای خطوط بیرون بکشند و ببینند. این بازی به پرورش خلاقیت و هوش بصری کودک کمک می‌کند.

مربی: مریم آقایی

محل اجرا: مرکز توانمندسازی دایان، تهران محله قلعه مرغی

بیشتر بخوانید: