عنوان کتاب : دست برای زدن نیست.
بعد از سلام و احوالپرسی و آشنایی با بچهها به گمانهزنی در مورد تصاویر کتاب پرداختیم، سپس کتاب را برای بچهها بلندخوانی کردم، اتفاقی که من را متأثر کرد این بود که در موقع بلندخوانی غیر از امین که پسربچهای باهوش به نظر میرسید و چند بچهی دیگر که بهزور صدایشان را میشنیدیم هیچ واکنشی از دیگر بچهها دریافت نمیکردم.
موضوع کتاب در مورد مدیریت خشم و راههای ابراز صحیح آن بود، موقع بلندخوانی امین گفت: خانم مادرم اینقدر من را کتک میزند که خودش خسته میشود، همان لحظه بود که با خودم فکر کردم کاش اول برای والدینشان کارگاه مهارت خشم برگزار میکردم، بعد بچهها چون الگوی اصلی این بچهها والدین و معلمهای آنها هستند.
سال قبل به مدرسهی جعفرآباد رفتم و آنجا چیزی دیدم که به یاد فیلم الیورتویست افتادم، تمام معلمها و معاون یکتکه شلنگ و کابل داشتند که بهوسیله آن بچهها را راهی زنگ تفریح و کلاس میکردند، جهنم واقعی را با چشمان خودم دیدم.
پس از بلندخوانی فعالیت دستورزی آن را انجام دادیم.
در حین دستورزی بچهها راحتتر با من و شکیبا ارتباط برقرار میکردند و در مورد کارهایی که با دستهایشان انجام میدهند برایمان حرف میزدند و با کمک و همکاری همدیگر نقاشیهایشان را به دیوار کلاس چسباندند.
موقع خداحافظی بچهها از مهتا جون و طیبه جون( که از بچههای فعال و کوشای موسسهی خیریهی مهرگان) که زحمت هماهنگی این جلسه را کشیده بودند، سوال میپرسیدند کی دوباره برایمان کلاس میگذارید؟ فردا هم بیایم؟
خلاصه در آخر هم با سیب و شکلات از بچهها پذیرایی شد و یک بادکنک هم هدیه گرفتند.
مربی: مریم کهریزی، شکیبا شیخی فر
محل اجرا: کتابخانهی آقای خامنهای، جعفر آباد، کرمانشاه
بیشتر بخوانید:
- بلندخوانی کتابهای دویدم و دویدم و ایزی و راسو، جوانرود، مرداد ۹۸
- بلندخوانی کتابهای یک دقیقه صبر کن و جزیره شادی، جوانرود، مرداد ۹۸