امروز هم مثل هر روز برای برگزاری نشست به کتابخانه رفته بودم. تقریباً هر روز تعدادی از کودکان روستا که عضوکتابخانه هم هستند، برای بازی و تفریح به زمین بازی مدرسه می‌آیند. همه‌ی آن‌ها علاقه بسیاری به کتاب خواندن و انجام فعالیت‌های پس از آن دارند. هر زمان که در کتابخانه هستم از من می‌خواهند برای‌شان کتابی بلندخوانی کنم.

برای یادآوری اهمیت دوستی، کتاب مهارت‌های زندگی با دوست را برای‌شان بلندخوانی کردم تا فرصتی برای گفت‌وگو درباره‌ی این موضوع پیش آید.

پیش از بلندخوانی، زمانی که منتظر بودم بچه‌ها جمع شوند، کتاب را گوشه‌ای گذاشتم. ناگهان متوجه شدم حمیدرضا کتاب را برداشته، در گوشه‌ای نشسته و آرام آرام برای خود تصویرخوانی می‌کند. کارش خیلی برایم جالب بود. بنابراین از او خواستم بار دیگر کتاب را برای دوستان‌اش بخواند. حمیدرضا بدون این‌که پیش‌تر داستان کتاب را شنیده باشد، آن را به خوبی تصویرخوانی کرد.

سپس به سراغ بلندخوانی رفتیم. پیش از آغاز نشست دست‌های بچه‌ها را ضدعفونی کردم. در حیاط نشستیم، کتاب را بلندخوانی کردم و با هم درباره‌ی دوستی گفت‌وگو کردیم. در نتیجه‌ی این گفت‌وگو بچه‌ها تصمیم گرفتند هنگام بازی مراقب یکدیگر باشند.

پس از بلندخوانی با وسایلی که درکتابخانه داشتیم کاردستی موش درست کردیم. سپس همراه بچه‌ها به زمین خالی کنار مدرسه رفتیم و با کمک هم با سنگ یک فیل و یک موش بزرگ درست کردیم.

پس از انجام فعالیت‌ها سارینا اصرار داشت بارِ دیگر کتاب را تصویرخوانی کند. بنابراین در کنار فیل بزرگی که ساخته بودیم، به تصویرخوانی سارینا گوش کردیم. در پایان نشست ازبچه‌ها خواستم زمانی که به خانه رسیدند دست و صورت خود را بشویند و لباس خود را عوض کنند.

کتابخانه‌ی کودک‌محور سپهر

کتابدار: محبوبه اخلاصی

 بیشتر بخوانید: