امروز طبق روال این روزها، به دلیل رعایت پروتکلهای بهداشتی، بچهها در گروههای شش نفره پیش ما آمدند. اما حال و هوای کلاس با روزهای قبل کمی متفاوت بود. هنگامی که کودکان به کلاس وارد شدند به دور کرسی نشستند و در مورد یلدا با آنها صحبت کردیم.
خانم نصیری از کودکان پرسید: «میدانید فردا شب چه مناسبتی دارد؟»
کودکان گفتند: «شب یلدا است.»
درمورد کرسی و اینکه پیشتر خانوادهها دور آن مینشستند و فال حافظ میگرفتند، برای آنها توضیحاتی داده شد.
در مورد اینکه شب یلدا بلندترین شب سال و آخرین روز پاییز، کوتاهترین روز سال است هم با کودکان گفتوگو شد. همچنین دربارهی معنی واژهی یلدا(تولد دوباره خورشید)برای کودکان توضیح داده شد.
وقتی دربارهی واژهی یلدا صحبت میکردیم، بعضی از کودکان گفتند که دوستها و آشناهایشان که در شب یلدا به دنیا آمدهاند و نامشان یلداست.
در ادامه برای آنها در مورد نمادهای شب یلدا و خوراکیهای این شب سوال پرسیدیم. عابده گفت:«انار و هندوانه»، نازگل گفت: «شکلات و کیک»، ثنا هم گفت:«نارنگی و موز» میخوریم.
بعد کمی دربارهی اینکه چرا هنوانه و انار میخوریم توضیح دادیم و گفتیم که خوردن تنقلات در شب یلدا چون خانوادهها را کنار هم جمع میکند باعث میشود که کدورت و ناراحتیها فراموش شوند.
پس این گفتوگو شروع به بلندخوانی کردیم. زمانی که شعر میخواندیم کودکان با لذت گوش میکردند. در مورد تصاویر کتاب با کودکان گفتوگو کردیم. کودکان گفتند: «زمانی که هوا نه روشن است و نه تاریک چه زمانی است؟»
عابده گفت: «غروب است.»
حسین هم در پاسخ به سوال «هوا که تاریک میشود، خورشید کجاست؟»
گفت: «خورشید خوابیده است»، نازگل نیز گفت: «خورشید پشت کوه قایم شده است.»
زمانی که به صفحهی آخر کتاب رسیدیم، کودکان گفتند که شب شده است. ولی مجتبی گفت: «خورشید در آسمان است» که عابده گفت: «این ماه است.»
در پایان از کودکان با بستههای یلدایی پذیرایی شد و آنها فعالیتهای بسیار زیبایی در مورد یلدا و نمادهای آن انجام دادند.
مربیان:خانم نصیری،خانم آزادبخت
تاریخ اجرا:۲۹/۹/۹۹
محل اجرا: مرکز توانمندسازی ندای ماندگار، مولوی، تهران