به مناسبت روز جهانی کامی‌شی‌بای، کتاب «گنجشک که بال و پر داشت» را بلندخوانی کردم.

پیش از بلندخوانی

برخلاف جلسه‌های گذشته، کودکان را به سمت کتابخانه نشاندیم و در مورد علت این‌گونه نشستن صحبت کردم. وقتی کتاب را معرفی کردم یکی از کودکان، به نام سمیر، مکرر از من می‌خواست که کتاب را باز کنم تا داخل‌اش را ببیند. پس از این‌که در مورد مدل متفاوت کتاب و اسم کامی‌شی‌بای صحبت کردم، کودکان فهمیدند که این کتاب با آن‌هایی که تا به حال از کتابخانه به امانت برده‌اند متفاوت است. از آن‌جا که روبه‌روی کتابخانه نشسته بودند، به دیگر کتاب‌های کامی‌شی‌بای اشاره می‌کردند و می‌گفتند این هم مثل آن کتاب‌ها است.

هنگام بلندخوانی

هنگام بلندخوانی هم سوال می‌کردند: خانم شما از کجا داری می‌خونی؟ و من نوشته‌ها را در پشت تصاویر نشان‌شان دادم.

چون متن کتاب شعر بود و ریتم داشت برای‌شان بسیار جالب بود. از بخت خوب، هوا هم بارانی بود و با حا و هوای داستان کتاب همخوانی داشت.

حین بلندخوانی درباره‌ی تصاویر کتاب و واژه‌هایی مثل «ناودون»، «تنور» و واژه‌های جدید دیگر صحبت کردم. هیچ‌ یک از کودکان نمی‌دانستند «ناودون» چیست و تا به حال اسم‌اش را هم نشنیده بودند.

پس از بلندخوانی

خانم مهربان کودکان را یکی یکی کنار پنجره برد و «ناودون» را نشان‌شان داد و چون هوا بارانی بود و آب باران از ناودون‌ها جاری،کودکان این موضوع را به خوبی متوجه و با شکلهای مختلف آن آشنا شدند.

در داستان بی‌بی خانم قالی می‌بافتد و نان می‌پزد. در مورد نان پختن و تجربه‌ی رفتن به نانوایی هم کودکان صحبت کردند. الیسا گفت: «من یک بار با مامانم به نانوایی رفتم و آن‌جا دستگاهی بود که نان‌ها را روی آن می‌گذاشتند و می‌چرخید.در ادامه صحبت به این‌جا کشید که قالی یا فرش چگونه بافته می‌شود؟

یکی از کودکان با دیدن تصویر نیم رخ گنجشک در کتاب، پرسید پس اون یکی چشم گنجشکه کجاست؟ من همین سوال را از کودکان پرسیدم که نرگس گفت: «اون طرفه سرشه» و در این باره هم صحبت کردیم.

در پایان از کودکان خواستیم در مورد چیزهایی که امروز در داستان وجود داشت مثل ابرها، هوای بارانی و لانه‌ی پرنده نقاشی بکشند و جلسه بعدی با خود بیاورند تا ما نقاشی‌های زیبای‌شان را ببینیم.