مکان: تهران
نام کتابخانه: موسسه ندای ماندگار
مربیان: منیژه نصیری، فریده جوزی، ستاره آزادبخت
نام کتاب: سیبیلک
تاریخ: ۱۴ آذر ماه ۱۴۰۰
گزارشکار از زبان مربیان:
وقتی کودکان وارد کلاس شدند و کتابهایشان تعویض شد،برای کودکان سفرهای پهن کردیم وکودکان صبحانه خوردند.
یکی از کودکان به نام نوید دچار اضطراب و ترس و عدم ارتباطگیری با مربیان شد، که با مشورت و جلسه با مشاور موسسه، قرار شد این هفته، هر روز با یک بازی که درکلاس انجام میدهیم مشارکت نوید را در کلاس بیشتر کنیم ابتدا از او در آوردن وسیلههای بازی کمک گرفتیم که به خوبی به ما کمک کرد و مسئولیتی که در طول بازی به او داده بودیم (که چیدن لیوان ها روی هم وآوردن توپها بود) باعث شد با علاقه و شوق، بیشتر از همیشه با ما همکاری کند.
بعدازاتمام بازی، ازکودکان خواستیم سمت خانه سیبیلک بنشینند تا داستان کتاب آواورزی که مربوط به ننه کلاغ بود را بخوانیم. ابتدا در مورد تصویر، تعدادکلاغها، بزرگ وکوچک بودن آنها و … سوال پرسیدیم. وقتی در میانهی داستان از کودکان پرسیدیم که اگر «ق» را از اول قارقار برداریم و «ب و چ» بگذاریم چه میشود، کودکان هرچه فکر کردند نتوانستند پاسخ دهند و تعدادی هم گفتند میشود بِر بِر و در آخر خودمان پاسخ را گفتیم و با واکهای دیگر همین کار را انجام دادیم تا برایشان تکرار شود، شاید این تکرار باعث یادگیریشان شود.
در این جلسه شعر عمو بستنیفروش را با کودکان خواندیم و تکرار کردیم. یکی از کودکان در حین شعرخواندن از ما پرسید: شما بستنی دوست دارید؟ جواب دادیم بله خیلی دوست داریم.
در رابطه با فعالیت با کودکان، ماسک کلاغ را درست کردیم و کودکان بعد از اتمام کاردستیشان، ماسکهای کلاغ را روی صورت خود قرار دادند و صدای قار قار کلاغ را تکرار کردند و به دنبال هم میدویدند و بازی میکردند.