راهی دورافتادهترین کوره بین روستای محمودآباد و قاسم آباد شدیم. زمانی که رسیدیم به کوره در حیاط کوره فقط مادر و دختری بودند. هیچکس دیگری نبود. مادر و دختر بقیه همسایههای خود را خبردار کردند و بعد از چند دقیقه زیراندازها را به کمک هم پهن کردیم .
در کنار کودکان مادران و پدران هم نشستند و شروع به معرفی کتاب کردیم و بعد از معرفی داستان کتاب را خواندیم و در پایان شروع به گفتوگو در مورد داستان کتاب کردیم، که مادران میگفتند تقلب کردن اصلاً درست نیست.
عرفان گفت: من زمان امتحانات تقلب میکنم با استفاده از لوله خودکار تقلبهای خود را در لوله خودکار میزارم و بعد تقلب میکنم. که در پایان گفت: خودم میدانم اصلاً کار درستی انجام ندادم ولی برای اینکه قبول بشوم تقلب میکنم، از این به بعد دیگر تقلب نمیکنم .. و بعد از گفتوگو نرگس یکی دیگر از دختران کوره شروع به بلندخوانی کتاب کرد.
فعالیت انجامشده: با استفاده از توپهایی که آورده بودیم برای کودکان کوره با مشارکت مادران و کودکان شروع به وسط بازی کردیم و در پایان هر فرد که برنده میشد با دست زدن و هورا کشیدن تشویق میشد. بعد از بازی از کودکان با شیر پذیرایی کردیم.
مربیان: خانمها انگوری، فصیحی، احمدی
محل اجرا: کوره مَرمَر، کوره پزخانههای محمودآباد
بیشتر بخوانید: