جلسه آواورزی گروه سنی ۳ تا ۵ سال، تعداد ۱۳ نفر،
بعد از شعر سلام، سلام و ورزش، بالشتها را گذاشتم و بچهها نشستند در ابتدای کار هر ماسک به هر یک از بچهها داده میشد و آوای ماسکی را که دستش بود را میگفت. بعدازآن سراغ داستانک چهارم از بخش سوم کتاب آواورزی رفتم و شروع کردم به خواندن و همه باهم آوای باد را گفتیم. سپس از بچهها پرسیدم بچهها به نظرتان باد میخواهد به ما چه چیزی بگوید؟ که هرکس چیزی گفت مثلاً میگوید سرما میخوری برو خانه، لباسها را از روی بند جمع کن و … بعد از تمام شدن داستانک دبه را به هریک از بچهها دادم و از آنها خواستم خودشان انتخاب کنند که وقتی روی دبه میزنند ما کدام یک از شعرهای آواورزی را بخوانیم که اکثریت عمو بستنیفروش را انتخاب کردند و در انتها بازی اتلمتل … را که شعر پایانی داستانک چهارم بود با بچهها بازی کردم.
مربی : رحمانی
درنوبت بعدازظهر با ۱۲ نفر از بچهها سری کتابهای مدرسه پرماجرا به نام ای جی و تخممرغ بلندخوانی کردیم.
فعالیت قبل از بلندخوانی:
ابتدا به معرفی کتاب پرداختم و توضیحاتی در مورد داستان و اینکه این کتاب دارای داستانهای پشت سرهم هست و بهنوعی بلندخوانی دو داستان اول جهت معرفی کتاب هست برای اینکه عزیزان بقیه داستانهایش را خود مطالعه بکنند.
فعالیت حین بلندخوانی:
داستان را شروع کردم. بچهها از قبل با دوستمان ای.جی آشنایی داشتند و بهمحض معرفیای.جی در ابتدای داستان همگی لبخندی زدند. داستان را ادامه دادم. داستان اول و داستان دوم. بچهها جذب کتاب شده بودند بهگونهای که فکر میکنم حتی برای شنیدن داستان بعدی بیمیل نبودند. توضیح کوچکی در مورد عید پاک به بچهها دادم.
در داستان دوم که بازی چرا نام داشت به بچهها میگفت هر جاگیر افتادن در مقابل پدر و مادر از بازی چرا استفاده کنید. در این لحظه مکثی کردم و به نگاه بچهها چشم دوختم و با خنده آنها من هم خندیدم. کاملاً مشخص بود که آشنایی کامل با این بازی داشتند.
فعالیت بعد از بلندخوانی:
برای فعالیت به اتاق مخصوص رفتیم. از قبل طرح یک اورگیامی ساده از کت مردانه را آماده کردیم. بعد از دادن توضیحی در مورد اورگیامی برای بچهها شروع به ساخت آن کردیم. ابتدا یک نمونه ساده من درست کردم سپس بچهها بهصورت کاملتر درست کردند.
مربی:فرخی
محل اجرا: کتابخانه صدر الواعظین، خوانسار