امروز با کمک آقای جعفری وسایل موردنیاز را داخل ماشین گذاشتیم و راهی کوره وطن شدیم.

زمانی که رسیدیم با استقبال مادران و کودکان روبه‌رو شدیم. با کمک بچه‌ها زیراندازها را پهن کردیم و کودکان نشستند. مادران می‌گفتند زشت نیست که ما هم بشینیم ما که بچه نیستیم. به مادران توضیح دادیم می‌توانید برگردید به دوران کودکی‌تان همه باهم نشستیم و شروع به پرسیدن سؤال و بحث و گفت‌وگو با کوکان و مادران شدیم.

از کودکان پرسیدیم از دست‌هایمان چه استفاده‌هایی می‌توانیم بکنیم؟.که اولین جوابی که شنیدیم این بود که می‌توانیم قالب بکشیم و خشت بزنیم. دختربچه‌ای گفت: می‌توانیم سلام کنیم. نفر بعدی گفت: کتک بزنیم. مادری گفت: می‌توانیم بچه‌هایمان را بزنیم و بشکان بگیریم. پدری هم جواب داد: می‌توانم خانمم را با دستم کتک بزنم آن‌چنان بزنم که نتواند از جایش بلند شود. بعد از شنیدن جواب‌های همه شروع به معرفی کتاب دست برای زدن نیست کردیم.

صفحه اول کتاب را که باز کردیم انواع دست بارنگ‌های مختلف بود که مادران می‌گفتند: آن دستی که ساده مثل ما خیلی کارکرده تو آفتاب می‌گفتند و می‌خندیدند.

در حین بلندخوانی بودیم که دو کودک باهم دعوا کردند و شروع به کتک زدن با دست کردند که به‌وسیله مربی و مادران جدا شدند و توضیح دادیم که بچه‌ها الآن ما هم داریم کتاب دست برای زدن نیست می‌خوانیم. شما چرا باهم دعوا می‌کنید …

بعد از بلندخوانی دوباره سؤال قبل از بلندخوانی را پرسیدیم که این بار با جواب‌های متفاوتی روبه‌رو شدیم.

جواب کودکان و مادران: دست برای سلام کردن و برای کمک کردن برای بازی کردن برای نوازش کردن و…است. که در آخر مادران کودکان همه باهم بازی کردند و شعر خوانند و از کودکان با شیر و کیک پذیرایی شد و با کمک مادران و کودکان زیراندازها و وسایل را تا کنار ماشین آوردند. بچه‌ها می‌گفتند: ما با همین دست الآن به شما کمک کردیم که وسیله‌ها را جمع کنیم.

مربیان: خانم‌ها انگوری، رفیعی، احمدی

محل اجرا: کوره وطن، کوره پزخانه‌های محمودآباد

بیشتر بخوانید: